نوشته‌ها

محسن خلیلی

شاگرد خلف پدر(تاریخ‌نامه/قسمت سوم)

روزنامه دنيای اقتصاد – ۱۴۰۲/۱۰/۱۷

شرکت بوتان ۴۶ سهامدار داشت. هفده نفرشان از فرزندان سهامداران اولیه بودند. آنها با سه سرپرست دیگر صاحب ۳۴.۳درصد سهام بودند که در اواسط سال‌های دهه شصت برای کار و تحصیل به خارج از کشور رفته بودند، در همین اثنا شکایتی علیه آنها در دادسرا مطرح شد.

این پرونده از سال‌‌‌‌‌۱۳۵۸ تا ۱۸ تیر ۱۳۸۲ از سوی نهادهای مرتبط مرتبا پیگیری می‌شد و مدیران شرکت بوتان برای ادای توضیحات متعدد به اتهاماتی چون  وابستگی به دربار، عدم‌‌‌‌‌پرداخت وجوهات شرعیه، فرار از پرداخت مالیات به دلیل زیانده بودن و مسائل دیگر، بارها به دادگاه احضار شدند تا اینکه سرانجام پس از بیش از۲۰ سال‌حکم به برائت شرکت بوتان از موارد اتهامی صادر شد. همین پرونده همراه با مسائلی از قبیل عدم‌‌‌‌‌رعایت نرخ فروش گاز مایع از سوی مدیران و رانندگان، کمبود عرضه، اخذ وجه برای تعویض سیلندر و… مدت‌‌‌‌‌های زیادی از وقت خلیلی و مدیران منطقه‌ای را گرفت و او را با مشکلاتی از قبیل مراجعات مکرر به دادگاه، دخالت سازمان‌های متعدد به بهانه کنترل و بازرسی در کار شرکت، تهیه لوایح حقوقی برای دادسرا، اداره اماکن، اداره تعزیرات، ستاد مبارزه با گران‌فروشی، پاسخ وکیل شرکت به دادگاه دستگیری مدیران، استعفای برخی از مدیران به علت شرایط پرتنش حقوقی،  رفتن پیش‌‌‌‌‌روحانیون ذی‌نفوذ برای حل مساله درگیر کرد. در بعضی موارد، احکامی مثل پرداخت جریمه نقدی، تبعید و زندان در مورد وی صادر می‌شد.  همه این مسائل محسن خلیلی را در شهرهای تهران، اصفهان، مشهد، کرمان و ۲۴شهر دیگر، در سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۷ درگیر کرد. مطالعه پرونده حقوقی محسن خلیلی و برخی از کارآفرین ها نشان می‌دهد بیش از صدها روز از وقت آنها، در محاکم صرف حل و فصل مسائل خرد و کم‌اهمیت می‌شد. موسسه‌‌‌‌‌ای که دو‌هزار نیرو و صدها معضل روزمره و پیچیده برای حضور در بازار و رقابت با شرکای داخلی و خارجی داشت، دیگر فرصتی برای اندیشیدن به برنامه‌های جدی و توسعه فعالیت‌ها نداشت، با این وجود شرکت بوتان به گسترش برنامه‌هایش توجه داشت. با پیروزی انقلاب مشکلات خاص ناشی از تب و تاب پیروزی و بحران دولتی‌کردن به شرکت تحمیل شد.

حفظ شرکت در این وضعیت بحرانی مستلزم علاقه و تلاش علیه شعارهای ضد‌سرمایه‌داری و فعالیت‌های سیاسی گروه‌های مختلف بود که محسن خلیلی این تلاش را عهده‌دار بود. دخالت غیر‌مسوولانه نیروهای بیرون و داخل شرکت به حدی بود که بسیاری از صاحبان صنایع امکان فعالیت در این دوره را غیر‌عملی می‌دانستند، در‌نتیجه کسب‌وکار خود را رها کردند و به خارج از کشور رفتند. این دخالت‌‌‌‌‌ها و فشارها بر بسیاری از شرکت‌ها تا سال‌۱۳۶۸ همچنان اعمال می‌شد؛ گرچه از سال‌۱۳۶۴ از قدرت و شتاب آن کاسته شده‌بود.

در همین حال محدودیت‌های ارزی، خروج نیروی انسانی ماهر، عدم‌همکاری شرکت‌های بزرگ صاحب تکنولوژی خارجی و تحریم ایران از سوی اروپا و آمریکا همچنان بر شرکت‌های صنعتی تاثیرگذار بود. گروه بوتان با وجود همه این محدودیت‌ها، بر فعالیت خود در زمینه توسعه شرکت افزود. در ۱۰‌سال منتهی به ۱۳۶۸ چندین شرکت تازه به مجموعه بوتان اضافه شد‌ که عبارت بودند از: شرکت سرویس گاز که سال‌۱۳۵۸ به‌منظور تولید و فروش انواع سیلندر، مخازن گاز، روشنایی رگولاتور و سیلندر خودرو تاسیس شد و با ایجاد آن سرمایه شرکت به پنج‌میلیارد ‌ریال افزایش یافت. این شرکت، دو واحد در تهران و بم داشت، شرکت تولیدی صنعتی بهسا شرکت آلیاژدار که در سال‌۱۳۵۹ تاسیس شدند. چینی کُرد و شرکت زمرد سام و بوتان گاز کرمان و ارومیه شرکت‌های دیگر بودند. روند توسعه شرکت در دو دهه‌پس از جنگ نیز ادامه یافت و شرکت‌هایی مثل گسترش صادرات کالای صنایع، تحقیقات صنایع خانگی و شرکت سخت آژند، بوتان ران، سرمایه‌گذاری قشم و کامل پیوند، شرکت کاشی کرد، آوین کرد، شرکت بیتا و موسسه نیکوکاری بخشی از ۳۵شرکت وابسته به بوتان بودند که تا سال‌۱۳۷۹ در حوزه تولید، سرمایه‌گذاری، آموزش، تحقیقات بازرگانی و خدمات فعالیت می‌کردند.

شرکت بوتان ران با سرمایه ۱۰‌میلیارد‌ ریالی و با استفاده از ناوگان اختصاصی خود به صدور و توزیع گاز مایع در خارج از کشور پرداخت. حمل محموله‌های ترانزیت به کشورهای همسایه، حمل صادرات مواد رنگی از اراک و اصفهان به عراق و افغانستان، حمل گاز مایع و پتروشیمی در داخل کشور و احداث ترمینال در مسیر جاده قم، بخشی از فعالیت‌های این شرکت است. بوتان ران امکانات واگنی حمل گاز را نیز در اختیار دارد. شرکت توسعه انرژی آسیا در سال‌۱۳۸۴ با سرمایه دو‌میلیارد‌ریال تاسیس شد؛ هدف از تاسیس آن خرید و فروش گاز و مشتقات نفتی از آسیای‌میانه بود. شرکت صنعتی بوتان به‌منظور استفاده از معافیت مالیاتی ۱۰ساله و تحول در تولید محصولات در تابستان ۱۳۸۱ واحدهای تولیدی خود را از تپه سفید به شهرک صنعتی کاوه در ساوه انتقال داد، پس از نیم‌قرن، تولید‌کنندگان لوازم‌خانگی و انجمن توزیع‌کنندگان گاز مایع بیش از ۹۰‌درصد نیازمندی کشور را در زمینه لوازم گازسوز و ظروف تحت‌فشار در داخل کشور تامین می‌کنند.

شرکت بوتان در ۵۵ سال‌دامنه فعالیت‌های خود را گسترش داده‌است. این فعالیت‌ها عبارتند از: از حمل‌ونقل و توزیع گاز مایع و فرآورده‌های پتروشیمی، طراحی، تولید و نصب ایستگاه‌های پرکنی گاز مایع، تانک‌های ذخیره سازی، کارخانه‌‌‌‌‌های تولید سیلندر، آبگرمکن رادیاتور، شوفاژ دیواری، کولر گازی، انواع مایکروفر، اتصالات گاز مایع، تولید چینی بهداشتی، جارو برقی و بیش از ۲۵۰مدل لوازم‌خانگی (طی ۴۵ سال‌تولید صنعتی)، فعالیت‌های ساختمانی مثل توسعه صنایع ساختمانی بهار (تاسیس ۱۳۸۲)، حمل‌ونقل بین‌المللی مثل بوتان اینترنشنال در ترکمنستان (۱۳۸۲)، فعالیت در انواع لیزینگ (لیزینگ شید و خرید و فروش سهام شرکت اندوخته فردا.) بخش بزرگی از فعالیت‌های بوتان در این سال‌ها صرف تنوع‌بخشی به‌کار اقتصادی؛ متناسب با تقاضای بازار و گسترش ظرفیت شرکت بود. در سال‌های اخیر، برخی کالاها از مجموعه تولیدات شرکت حذف و برخی مثل جارو، کولر گازی و مایکروفر به مجموعه تولیدات اضافه شد. گروه بوتان در سال‌۱۳۸۴ به فعالیت‌های خود سازماندهی تازه‌‌‌‌‌ای داد؛ هدف از این اقدام تغییر نقش بوتان، از یک واحد پشتیبانی صرف به یک واحد راهبردی مادر بود، همچنین برخی قسمت‌‌‌‌‌ها به‌صورت مستقل و درآمدزا شروع به سازماندهی کردند تا امکان ارزیابی، درآمدزایی و توسعه فعالیت وجود داشته‌باشد.

دنیای اقتصاد

شاگرد خلف پدر (تاریخ‌نامه/قسمت دوم)

روزنامه دنیای اقتصاد – ۱۴۰۲/۱۰/۱۰

گسترش تقاضای داخلی (بر اثر افزایش قیمت نفت در این دهه) اولویت فروش در بازار داخلی و بی‌‌‌‌‌‌‌‌نیازی دولت به ارز (به علت درآمدهای بالای نفتی) اهمیت صادرات را برای شرکت‌ها در اولویت قرار نداد. وقوع انقلاب، جنگ و تحریم اقتصادی فعالیت را دچار اختلال اساسی کرد. گروه بوتان در گسترش مصرف گاز مایع، زمینه تاسیس موسسات دیگری مثل شرکت ایران‌‌‌‌‌‌‌‌گاز، پرسی‌‌‌‌‌‌‌‌گاز و ارساگاز را فراهم کرد.

سرانجام در اول خرداد۱۳۴۷ سندیکای شرکت‌های توزیع گاز مایع تاسیس شد. تاسیس این شرکت‌ها، زمینه را برای شکل‌گیری شرکت ملی گاز ایران فراهم کرد (سال۱۳۴۸) و به‌‌‌‌‌‌‌‌تدریج، تعداد شرکت‌ها افزایش یافت و در بهمن۱۳۵۲ به ۲۱ شرکت رسید. فعالیت آنان، مصرف‌کنندگان بیشتری را تحت‌‌‌‌‌‌‌‌پوشش قرار داد. در سال‌‌‌‌‌‌‌‌۱۳۵۵ برای اولین‌بار، انتقال گاز مایع پالایشگاه از طریق راه‌آهن موردتوجه سندیکای توزیع‌‌‌‌‌‌‌‌کنندگان قرارگرفت. به‌دنبال آن، هشت دستگاه واگن مخزن‌‌‌‌‌‌‌‌دار فرانسوی به شرکت بوتان و هفت دستگاه به ایران گاز اختصاص یافت. مدیریت شرکت تا تیرماه ۱۳۵۳ با محمود خلیلی بود. از آنجا که وی در سال‌های آخر عمرش بیمار بود، نقش محسن خلیلی پررنگ‌تر می‌شد. این شرکت روند صعودی خود را تا بهمن ۱۳۵۷ حفظ کرد. طی چهار سال‌‌‌‌‌‌‌‌شرکت‌های راف (سال ۱۳۵۳)، پیوند (۱۳۵۴)، کولرگازی ایران و مرکز آموزش بوتان (۱۳۵۵) و رگولاتورسازی (۱۳۵۶) تاسیس و به مجموعه بوتان اضافه شدند.

هدف این شرکت آن بود که بتواند نیازمندی‌های هتل‌‌‌‌‌‌‌‌ها، بیمارستان‌ها، پادگان‌های نظامی و مراکز بزرگ صنعتی برای تهیه غذا در مقیاس بالا را تامین کند. این شرکت پس از انقلاب و جنگ با وجود ۷۵متخصص مهندس و کارگر تعطیل شد. با افزایش تولید و تنوع کالا، وابستگی به خارج نیز کاهش یافت؛ به‌عنوان مثال در سال‌۱۳۶۳ اغلب قطعات آبگرمکن بوتان از خارج تامین می‌شد؛ ولی این رقم در سال‌۱۳۸۳ به ۵درصد رسید. ‌بر همین اساس، تولید نیروی انسانی سرمایه و ظرفیت فنی این شرکت نیز افزایش یافت. تولید مخزن دو کیلویی (معروف به پیک‌نیک) همراه با سیلندر ۱۱ کیلویی در سال‌های پس از ۱۳۶۰ به بیش از یک‌میلیون و دویست‌هزار عدد رسید‌که بزرگ‌ترین رقم تولید این محصول در منطقه بود. در بسیاری از شرکت‌های خانوادگی پس از فوت بنیان‌گذار شرکت‌ها، تفاوت دیدگاه‌‌‌‌‌‌‌‌ها و تضاد منافع رخ می‌دهد. تداوم و توسعه فعالیت به‌صورت جمعی برای شرکت‌هایی وجود دارد که یکی از اعضای مقتدر خانواده را به‌عنوان مدیر می‌‌‌‌‌‌‌‌پذیرند و چه‌بسا شرکت‌هایی که پس از فوت موسسانش با فاصله کمی فروخته می‌‌‌‌‌‌‌‌شوند؛ یا به علت اختلاف وارثان فرومی‌‌‌‌‌‌‌‌پاشند، اما خانواده خلیلی بخت آن را داشتند که وحدت خانوادگی را پس از فوت وی حفظ کنند و با‌ پذیرش ریاست محسن خلیلی فعالیت بوتان را منسجم نگاه دارند؛ به‌گونه‌ای که در برنامه‌های شرکت اختلالی رخ ندهد. برهمین اساس در چهار سال‌- تا سال‌۱۳۵۷ – پنج شرکت تولیدی و آموزشی به بوتان اضافه شد. در سال‌۱۳۵۷ سه شرکت بزرگ بوتان‌گاز، پرسی‌گاز و ایران‌گاز هر یک تقریبا ۲۵‌درصد از بازار گاز مایع ایران را در دست ‌داشتند. ۲۷شرکت دیگر که کوچک‌تر بودند، جمعا ۲۵‌درصد بازار را در اختیار داشتند. در سال‌۱۳۵۸ دو شرکت پرسی‌گاز و ایران‌گاز – با سهم ۵۰‌درصد – تحت‌کنترل دولت درآمدند. سندیکای کارگری و شورای‌اسلامی در فضای انقلابی و تحریک گروه‌های سیاسی تمایل زیادی به مصادره شرکت، توسط دولت داشتند.

در دهه‌شصت آیت‌الله موسوی اردبیلی رئیس قوه‌قضائیه حکمی صادر کرد که بر اساس آن، ۲۰‌درصد سهام شرکت بوتان به‌عنوان خمس مصادره شود. این حکم با مراجعه چندین‌‌‌‌‌‌‌‌ساله و پی‌درپی به دادگاه سرانجام لغو شد. شرکت در این زمان ۱۵۰۰ پرسنل داشت. شوراها با مکانیزه‌کردن سیستم‌‌‌‌‌‌‌‌ها توسعه مراکز سلیندر پرکنی و ایجاد دپو در مراکز شهرها مخالف بودند؛ آنها تصور می‌کردند این کار به‌منظور اخراج پرسنل، صورت می‌گیرد. مخالفت با دپو  به‌دلیل ‌‌‌‌‌‌‌‌عدم‌تمرکز کارگران بود. علاوه‌بر خانواده خلیلی، سازمان گسترش مالکیت واحدهای تولیدی و شرکت سرمایه‌گذاری ملی از سهامداران بوتان بودند. شوراها در فرآیند مدیریت و تولید شرکت، مشکلاتی پدید آوردند؛ برای همین مسوولان وزارت کار در تابستان ۱۳۶۴ آنها را منحل کردند. کارکنان شورا نیز از سوی مدیریت بوتان اخراج شدند. پس از مدتی یکی از افراد ذی‌نفوذ شورا به نمایندگی از سازمان مالی گسترش مالکیت به شرکت بازگشت؛ اما شرکت با عضویت وی در هیات‌مدیره مخالفت کرد. همین مخالفت برای مدیران بوتان در دادگاه معضلات حقوقی ایجاد کرد، شرکت‌های دولتی در اعتراض به‌‌‌‌‌‌‌‌عدم‌پذیرش آن فرد به اعمال محدودیت و کاهش سهمیه بوتان اقدام‌کردند. کم‌کم شرکت مشمول تعزیر حکومتی و جریمه‌‌‌‌‌‌‌‌های نقدی شد و مدیریت آن، درگیر امور حاشیه‌‌‌‌‌‌‌‌ای شد تا اینکه این امور به زندانی‌شدن مدیرعامل‌ منتهی شد، پس از مدتی همین فرد اخراجی به‌عنوان قائم‌مقام مدیرعامل پرسی گاز، تعیین شد. این‌گونه تنش‌ها اثرات خود را در سندیکای توزیع‌کنندگان گذاشت و موجب تضعیف و تخریب بوتان از سوی برخی شرکت‌های دولتی رقیب شد. در اواخر سال‌۱۳۶۶ هیات قضایی فرمان امام که بعدها به ستاد اجرایی تغییر نام یافت، افرادی را به عضویت هیات‌مدیره بوتان منصوب کرد.

 با کنترل قیمت گاز از سوی دولت و افزایش هزینه‌های شرکت، زیان‌های مستمر سالانه بوتان افزایش یافت؛ در نتیجه این شرکت برای تداوم فعالیت و افزایش سرمایه‌ برخی از دارایی‌های ثابت خود را فروخت. با وقوع جنگ و بمباران آبادان و ماهشهر، تولید گاز منحصر به پالایشگاه شیراز، تهران و تبریز شد، همچنین بر اثر بمباران خرمشهر و اهواز تاسیسات بوتان تخریب و بعدا بازسازی شد. در این دوران کمبود گاز اختلال در توزیع آن و دخالت استانداری‌‌‌‌‌‌‌‌ها مشکلات متعددی را برای شرکت‌ها فراهم آورد. شرکت بوتان ۴۶ سهامدار داشت. هفده نفرشان از فرزندان سهامداران اولیه بودند. آنها با سه سرپرست دیگر صاحب ۳۴.۳‌درصد سهام بودند که در اواسط سال‌های شصت برای کار و تحصیل به خارج از کشور رفته بودند، به همین دلیل‌ شکایتی علیه آنها در دادسرا مطرح شد.

این پرونده از سال‌۱۳۵۸ تا ۱۸ تیر ۱۳۸۲ از سوی ستاد اجرایی فرمان امام و دادسرا مرتبا پیگیری می‌شد و مدیران شرکت بوتان برای ادای توضیحات متعدد از قبیل وابستگی به دربار، عدم‌پرداخت وجوهات شرعیه، فرار از پرداخت مالیات به دلیل زیانده بودن و مسائل دیگر، بارها به دادگاه احضار شدند تا اینکه سرانجام پس از بیش از۲۰ سال‌ حکم به برائت شرکت بوتان از موارد اتهامی صادر شد. همین پرونده همراه با مسائلی از قبیل ‌‌‌‌‌‌‌‌عدم‌رعایت نرخ فروش گاز مایع از سوی مدیران و رانندگان، کمبود عرضه، اخذ وجه برای تعویض سیلندر و… مدت‌های زیادی از وقت خلیلی و مدیران منطقه‌ای را گرفت و او را درگیر مشکلاتی از قبیل مراجعات مکرر به دادگاه، دخالت سازمان‌های متعدد به بهانه کنترل و بازرسی در کار شرکت، تهیه لوایح حقوقی برای دادسرا، اداره اماکن، اداره تعزیرات، ستاد مبارزه با گران‌فروشی، پاسخ وکیل شرکت به دادگاه دستگیری مدیران، استعفای برخی از مدیران به علت شرایط پرتنش حقوقی، رفتن پیش‌روحانیون ذی نفوذ‌ برای حل مساله کرد.

در بعضی موارد احکامی مثل پرداخت جریمه نقدی،  تبعید و زندان در مورد وی صادر می‌شد.

محسن خلیلی

شاگرد خلف پدر (تاریخ‌نامه/قسمت اول)

روزنامه دنیای اقتصاد – ۱۴۰۲/۱۰/۳

محسن خلیلی یکی از فعالان صنعتی در تاریخ معاصر ایران است. وی به اهمیت نهادهای خصوصی و مدنی و حکمرانی خوب در تصحیح و پیشرفت امور و کاهش مداخله دولت به‌منظور رسیدن به جامعه توسعه‌یافته توجه داشت. به کمک نهادها می‌توان به اصلاح اختلالات موجود در سیاستگذاری‌ها (در بخش عمومی) و گروه‌های ذی نفوذ و قدرتمند پرداخت. زندگی وی در ۳۶سال‌اخیر، عمدتا در حوزه تاسیس و توسعه نهادهای اجتماعی و توسعه گروه صنعتی بوتان صرف شده‌است. محسن خلیلی در سال‌۱۳۰۸ در خانواده‌ای صنعت پیشه در تهران به‌دنیا آمد.

از طریق پدرش با وسایل صنعتی مثل، دوچرخه و موتور برق آشنا شد. در ۹ سالگی به تجریش نقل‌مکان کردند، کلاس سوم دبستان را در مدرسه شاهپور تجریش و دوره متوسطه را در دبیرستان‌های ایرانشهر و البرز گذراند. در ۱۲سالگی به کمک پدرش در خانه کارگاه کوچکی درست کرد. او به‌کارهای فنی و درس ریاضی علاقه بسیار داشت و به برادر و خواهران کوچک‌تر و دوستان  و همسایه‌‌ها در حل مشکلات ریاضی کمک می‌کرد. به روایت نزدیکانش در مقابل بی‌عدالتی و کمک به نیازمندان حساس بود  و همین روحیه و مداخله در کار بزرگ ترها، سبب بروز مشکلاتی برای وی در مدرسه می‌شد که اکثرا با مداخله پدرش حل می‌شد.  

نظم و صرفه‌جویی از ویژگی‌های شخصیتی وی بود .ترک معلمی و ورود به صنعت، از سوی پدر رونق و رفاه زندگی را برای خانواده‌اش به ارمغان آورد، همین مساله علاقه محسن را به فعالیت صنعتی بیشتر کرد و این اندیشه را در وی تقویت کرد که صنعتی‌شدن سبب رفاه زندگی می‌شود. او با این فکر، وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد (سال۱۳۲۸) تا در رشته مهندسی به ادامه تحصیل بپردازد. عشق به میهن و ارزش نهادن به اصول اخلاقی را در خانواده آموخت. وی به نقش مادرش در آموزش اخلاقیات تاکید بسیار داشت. از نوجوانی در مواقع سخت به استخاره از قرآن متوسل می‌شد. در آن دوره با وجود اینکه حزب توده به‌عنوان یک جریان مارکسیستی اکثر دانشجویان و طبقات تحصیلکرده را جذب شعارهای آرمان‌گرایانه خود می‌کرد، محسن به عضویت انجمن اسلامی درآمد.

نهضت ملی‌شدن نفت امیدهای فراوانی در دل وی برانگیخته و باعث ‌شده‌بود که وی تا زمان فارغ‌التحصیلی (سال ۱۳۳۲) در خدمت اندیشه‌های ملی‌گرایانه باشد. ناکامی در جنبش ملی‌شدن صنعت نفت ضربه‌ای بر آرمان‌های وی بود و این سوال را در وی تقویت کرد که؛ اگر تحولات سیاسی نمی‌تواند یک کشور جهان‌سومی را توسعه دهد، پس از چه راهی می‌توان به این مقصود دست‌یافت؟ مدت‌ها با این اندیشه درگیر بود، تا اینکه سفر به کشورهای توسعه‌یافته راه‌حلی غیر‌سیاسی را در‌برابر چشمان وی گشود. او دریافت که با اکثریت فقیر و بی‌سواد نمی‌توان کشور را متحول کرد و به سعادت و رفاه رساند. او معتقد بود متوسط بارندگی در ایران، یک‌سوم استاندارد جهانی است و همین محدودیت آبی، توسعه کشاورزی را دچار مشکل می‌کند، از این‌رو برای نجات از فقر روستایی، صنعتی‌کردن کشاورزی ضروری است و راه اساسی برای پیشرفت ایران صنعتی‌کردن کشور است.

از نظر وی، صنعت، لکوموتیو توسعه اقتصادی است. پس از فارغ‌التحصیلی به‌همراه پدرش محمود خلیلی برای یک سفر مطالعاتی به اروپا و آمریکا رفت. همین سفر انگیزه محمود خلیلی برای تاسیس شرکت بوتان در سال‌۱۳۳۲ بود. نقش محسن خلیلی در چند سال‌اولیه برای پیشبرد برنامه‌های شرکت مثل فراهم‌کردن اولین تریلی برای انتقال گاز از پالایشگاه آبادان؛ با وجود جاده‌های نامناسب تهران – آبادان، درست‌کردن مکان‌های ذخیره گاز در تهران، انتقال گاز با سیلندر با وجود فقدان هرگونه تجربه، پیشگامی در تاسیس شرکت‌های گازی در ایران و گام گذاشتن در مسیرهای ناشناخته دارای اهمیت بسیار بود.  در این راه تعدادی از همکلاسی‌های خلیلی در دانشکده فنی مثل عباس چمران و مهندس غفاری با وی همکاری داشتند. با فارغ‌التحصیلی برادران وی از دانشگاه‌های آمریکا و ورود آنها از سال‌۱۳۳۶ به شرکت بوتان، این شرکت توسعه بیشتری یافت. کاربرد گاز مایع در زمینه‌های گرمایشی، وسایل خوراک‌پزی در آشپزخانه، روشنایی و وسایل حمل‌ونقل ضرورت‌های تازه‌ای را پیش‌روی شرکت بوتان قرار داد.

 ورود به تولید محصولات مختلف صنعتی مثل سلیندر گاز در ابعاد مختلف، آبگرمکن، لوازم گازی برای آشپزخانه مثل اجاق‌های یک تا چهار شعله با  فر و… تنها بخشی از اقدامات شرکت بوتان برای پاسخگویی به نیازهای گسترده مردم ایران بود. پاسخگویی به این نیازها ضرورت‌های تازه‌ای را به‌وجود می‌آورد. گسترش نیروی کار، توجه به تربیت نیرو و آموزش فنی نیازمند ظرفیت‌سازی در زمینه‌های گوناگون مالی، انسانی و فنی در داخل شرکت بود؛ به‌گونه‌ای که شرکت بوتان در آغاز دهه‌پنجاه توانست بستر لازم را برای صادرات محصولاتش فراهم کند.

گسترش تقاضای داخلی (بر اثر افزایش قیمت نفت در این دهه) اولویت فروش در بازار داخلی و بی‌نیازی دولت به ارز (بــه علت درآمدهای بالای نفتی) اهمیت صادرات را برای شرکت‌ها در اولویت قرار نداد. وقوع انقلاب، جنگ و تحریم اقتصادی فعالیت آنها را دچار اختلال اساسی کرد. نقش گروه بوتان در گسترش مصرف گاز مایع زمینه تاسیس موسسات دیگری مثل شرکت ایران‌گاز، پرسی‌گاز و ارساگاز را فراهم کرد. سرانجام در اول خرداد۱۳۴۷ سندیکای شرکت‌های توزیع گاز مایع تاسیس شد. تاسیس این شرکت‌ها، زمینه را برای شکل‌گیری شرکت ملی گاز ایران فراهم کرد (سال۱۳۴۸) و به‌تدریج، تعداد شرکت‌ها افزایش یافت و در بهمن۱۳۵۲ به ۲۱ شرکت رسید. فعالیت آنان، مصرف‌کنندگان بیشتری را تحت‌پوشش قرار داد. در سال‌۱۳۵۵ برای اولین‌بار، انتقال گاز مایع پالایشگاه از طریق راه‌آهن مورد‌توجه سندیکای توزیع‌کنندگان قرارگرفت. به‌دنبال آن، هشت دستگاه واگن مخزن‌دار فرانسوی به شرکت بوتان و هفت دستگاه به ایران گاز اختصاص یافت. مدیریت شرکت تا تیرماه ۱۳۵۳ با محمود خلیلی بود. از آنجا که وی در سال‌های آخر عمرش بیمار بود، نقش محسن خلیلی پررنگ‌تر می‌شد. این شرکت روند صعودی خود را تا بهمن ۱۳۵۷ حفظ کرد. طی چهار سال‌شرکت‌های راف (سال ۱۳۵۳)، پیوند (۱۳۵۴)، کولرگازی ایران و مرکز آموزش بوتان (۱۳۵۵) و رگولاتورسازی (۱۳۵۶) تاسیس و به مجموعه بوتان اضافه شدند.

دنیای اقتصاد

سرآغاز آقای مهندس (قسمت آخر)

روزنامه دنیای اقتصاد -۱۴۰۲/۰۹/۱۹

محمود خلیلی اولین محموله گاز مایع را به‌صورت آزمایشی از شرکت ملی نفت ایران تحویل گرفت (۷ مهر ۱۳۳۲) و این‌گونه بود که اولین شرکت بخش‌خصوصی گاز مایع را به سبد زندگی ایرانیان وارد کرد و زندگی مردم – خصوصا زنان – از رفاه و فراغت بیشتری برخوردار شد. مهندس بازرگان در این‌باره می‌گوید: خلیلی چقدر با مسوولان شرکت ملی نفت در زمان کنسرسیوم کلنجار رفت تا گردنشان بگذارد گازهایی را که هدر می‌رود تصفیه کرده و بوتان و پروپان آن را در تانکرهای تحت‌فشار به ایشان، بفروشند تا در ایران توزیع شود؛ همچنین به منظور اینکه به صنعت ملی تبدیل شود به ساخت انبار، تهیه کامیون‌‌‌‌‌های توزیع گاز، ایجاد کارخانه کپسول‌سازی و تولید اجاق فر اقدام کرد.

زمان زیادی از تاسیس شرکت بوتان با مسوولیت محدود نگذشته بود که محسن خلیلی پیشنهاد تولید وسایل گازسوز را داد؛ چراکه حمل، ذخیره‌سازی و توزیع گاز مایع، مستلزم وجود لوازم گازسوز، سیلندر گاز مایع و ظروف تحت‌فشار بود. این پیشنهاد با استقبال پدر مواجه شد. شرکت در سال‌۱۳۳۵ اولین اجاق گاز، در سال‌۱۳۳۸ اولین بخاری گازی، در سال‌۱۳۴۳ آبگرمکن گازی ایستاده ۴۰ گالنی و در سال‌۱۳۴۵ اولین سیلندر گاز مایع را تولید کرد. در سال‌۱۳۴۶ برای اولین‌بار به گازسوز‌کردن خودروها پرداخت و در سال‌۱۳۵۳ اولین اجاق پیک‌نیک را به محصولات خود اضافه کرد. مسوولیت امور کارخانه در تولید این محصولات بر دوش محسن و دو برادرش سعید و حمید فارغ‌التحصیل مهندسی برق از (آمریکا) قرار داشت. شرکت در سال‌۱۳۴۷، روزانه حدود ۱۰۰عدد سیلندر ۱۱ کیلویی و در سال‌۱۳۵۴، ۲۰۰ عدد  سیلندر پیک نیک دو کیلویی تولید می‌کرد. او محلی را در خیابان سعدی جنوبی برای نمایش انواع تولیدات بوتان مانند اجاق گاز، فر، سیلندر و… تخصیص داد. در سال‌های اولیه به دلیل عدم‌آشنایی مردم با این صنعت و محدودیت، تقاضا، شرکت بوتان با زیان مواجه بود؛ اما در سال‌۱۳۴۳، پس از مستقل‌شدن شرکت صنعتی بوتان فعالیت شرکت به‌سرعت گسترش و تولیدات آن مرتبا افزایش یافت.

با گسترش مصرف گاز مایع سندیکای توزیع‌کنندگان گاز مایع در سراسر کشور شکل‌گرفت (دهه‌۴۰) که پس از سال‌۱۳۵۷ به انجمن صنفی کارفرمایان گاز مایع ایران تبدیل شد. شرکت بوتان در ۲۲ سال‌به ۱۰شرکت گسترش یافت که اهم آن توزیع‌کننده گاز مایع، سازنده وسایل گازسوز، واردکننده وسایل روشنایی گازی، نصب خانه‌های پیش‌ساخته، مشاوره، طراحی و اجرا ی سیستم‌های مدیریتی و… بودند. شرکت صنعتی بوتان (سهامی عام) وسایل گازسوز فر گاز و سیلندر گاز را تولید می‌کرد. سایر شرکت‌ها به‌صورت سهامی خاص و زیرمجموعه این شرکت بودند و شرکت بوتان در سرتاسر کشور مسوولیت حمل گاز، ذخیره سازی و پر‌کردن سیلندر را بر عهده داشت و حدود یک‌چهارم گاز کشور را توزیع می‌کرد.

فعالیت‌های این گروه عبارت بودند از:

شرکت تاسیساتی: بوتان اولین تولیدکننده تجهیزات آشپزخانه‌های صنعتی، سلف‌سرویس رستوران‌ها و بیمارستان‌های کشور.

شرکت خدمات مهندسی: بوتان مسوول نصب تاسیسات گازی و صنعتی و گازسوز کننده سوخت کارخانه‌ها، موسسات و وسایل نقلیه بود، همچنین کار گازرسانی شهری و… را انجام می‌داد.

شرکت بوتیران: تولیدکننده اجاق‌های گازی مسافرتی (پیک نیک) بود. شرکت کاسپین گاز توزیع گاز مایع و وسایل گازسوز خانگی در منطقه مازندران بود.

شرکت ایران زیورت: واردکننده وسایل گازی، پیک‌نیک، وسایل روشنایی گازی اضطراری، وسایل برش و جوشکاری گازی، آبگرمکن گازی.

شرکت یوتی: تهیه، ساخت و نصب پمپ‌های شناور، آب، طراحی سیستم آب رسانی کارخانه‌ها، نصب پمپ‌های گل‌کش و لجن‌کش.

شرکت ایران و فنلاند: طراحی تولید و نصب خانه‌های پیش‌ساخته.

شرکت برنامه‌ریزی و مدیریت شرکت‌ها: مشاوره، طراحی و اجرای سیستم‌های مدیریتی.

شرکت‌های وابسته به بوتان در فاصله ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۵ متناسب با گسترش سرمایه، ظرفیت و افزایش تقاضا در زمینه تولید و توزیع گاز مایع از یک شرکت به ۱۰ شرکت توسعه یافتند.

پس از فوت خلیلی، حمل‌ونقل، ذخیره سازی، سیلندر پرکنی و توزیع گاز مایع در شرکت بوتان شتاب بیشتری گرفت و شرکت در اکثر استان‌ها اقدام به ایجاد تاسیساتی برای گسترش فعالیت‌های تولید و توزیع کرد.

خلیلی بیکاری را عامل بدبختی و تیره‌روزی می‌دانست. وی مهم‌ترین ویژگی صنایع نوین را اشتغال‌زایی آنها می‌دانست. بر همین اساس در حوزه‌های متعدد سرمایه‌گذاری کرد و به گسترش تولید صنعتی ایران در زمینه تعمیر ماشین برق دامداری، حفر چاه، آسیاب‌کردن گندم، انتقال گاز، ساخت وسایل گازسوز و… اقدام کرد تا به سهم خود زمینه‌های گذار از اقتصاد معیشتی به اقتصاد صنعتی را فراهم کند. او در کارهای اجتماعی و نیکوکارانه مشارکت داشت. در شرایط دشوار کمبود مواد غذایی، با کوشش فراوان توانست برنج و روغن تهیه و آن را در بین کارکنان خود در زمان اشغال ایران در جنگ‌جهانی دوم تقسیم کند. زمانی هم که تهیه آذوقه، به آسانی امکان‌پذیر نبود، ماهانه نود‌تومان به‌عنوان کمک‌هزینه به‌کارکنان خود می‌پرداخت. در بحبوحه جنگ‌جهانی تعدادی از جنگ‌زدگان لهستانی به ایران آمدند. عده‌ای از آنها به دلیل فقدان بهداشت به بیماری تیفوس مبتلا شدند و ازبین‌رفتند، خلیلی تعدادی دوش حمام در قسمتی از اداره برق ساخت تا این پناهندگان با دسترسی به بهداشت نسبی از این بیماری که ناقل آن شپش است  در امان باشند. همچنین با هزینه شخصی خود تعدادی البسه به آنها اهدا کرد.

به تندرستی، وضع معیشتی و تامین آینده کارگران توجه بسیار داشت. وقتی یکی از بناهایش بر اثر سقوط از داربست درگذشت، برای خانواده وی مقرری درنظر گرفت و از همسر او خواست سالی دوبار فرزندان را نزد او ببرد تا اطمینان یابد که قصوری در حق آنها صورت نگرفته‌است؛ یا در سالروز درگذشت یکی از رانندگان شرکت اعلام کرد که با استفاده از یک روز حقوق کارکنان، پس‌انداز آن مرحوم و کمک صندوق بوتان خانه‌ای برای بازماندگان او خریداری می‌کند.  در اواسط دهه‌پنجاه شرکت بوتان حدود ۱۵۰۰ پرسنل داشت. در این سال‌ها به‌کارگران ناهار می‌دادند؛ همچنین یک نانوایی در محل کارخانه تاسیس شده‌بود تا کارگران به نان گرم، دسترسی داشته باشند. برای همسرش احترام عمیقی قائل بود و در ۵۲ سال‌زندگی مشترک انس عمیقی با وی داشت. زمانی‌که تعداد فرزندان آنها به ۹ نفر رسید، تاکید می‌کرد که اگر همه فرزندان را در یک کفه ترازو بگذارند و مادر را در کفه دیگر، کفه دومی سنگین‌تر می‌شود. همیشه بر جنبه‌های مثبت امور تاکید داشت. یک‌بار برای کشیدن برق فشار قوی و  استفاده از مازاد نیروی برق همراه با کارگرانش به‌کارخانه اسلحه‌سازی رفت و در اثر انفجار یکی از پست‌ها صورتش سوخت؛ وقتی وارد خانه شد اولین کلامش این بود که چشمم آسیب ندیده است. یک‌بار دیگر در لوله‌کشی آب تهران، برنده مناقصه شد، قیمت پیشنهادی او کمتر از شرکت‌های خارجی بود. وی از سودی که عاید کشورش شده‌بود، احساس سرافرازی می‌کرد. همیشه می‌گفت از اینکه این مملکت دچار کمبود عاشق است دلم می‌سوزد. بیماری مساله‌ای نبود که او را از تلاش بازدارد. با وجود آنکه در ۲۵سال ‌آخر زندگی‌‌‌‌‌اش دچار بیماری قند بود، هرگز احساس بازنشستگی نمی‌کرد و همچنان به فعالیت‌های صنعتی‌اش می‌افزود.  خلیلی در فاصله دهم مرداد ۱۳۴۸ تا ۳۰ آذر ۱۳۴۹ ابتدا همایون فرزند ششمش سپس ابو القاسم و احمد (برادرانش) و دامادش دکتر فریدون منوچهریان را از دست داد، بااین‌حال دست از کار نکشید تا اینکه با گسترش بیماری دیابت در ۱۲تیر ۱۳۵۳ و در ۶۹سالگی به خاموشی گرایید. او بارها این جمله را تکرار می‌کرد که دوست دارم از پشت میز کارم به بهشت زهرا منتقل شوم.

دنیای اقتصاد

سرآغاز آقای مهندس (تاریخ‌نامه/قسمت اول)

روزنامه دنیای اقتصاد- ۱۴۰۲/۰۹/۵

«محمود خلیلی مردی فعال، اهل ابتکار و همه‌فن‌حریف بود که با شاگردان دبیرستان‌‌‌‌‌‌ها زمین تا آسمان فرق داشت. او محصول فرهنگ مدارس دولتی نبود؛ هنر و جوش و خروش او ‌زاده طبع خودش بود. چنین افرادی هستند که کشور را می‌‌‌‌‌‌سازند.» این تعبیر اولین نخست‌وزیر جمهوری اسلامی مهندس بازرگان و یکی از همدوره‌های او بود که بعدها نیز با وی (به‌عنوان رئیس سازمان آب) همکاری زیادی در زمینه راه‌اندازی لوله‌کشی شهر تهران داشت. محمود خلیلی پانزده ماه پیش از فرمان مشروطه در ۲۷اردیبهشت۱۲۸۴ در تهران متولد شد.

 او دومین فرزند خانواده‌ای روحانی، پرجمعیت، کم‌بضاعت و سنتی بود. مادرش، فاطمه و پدرش، رمضانعلی نام داشتند. از ویژگی‌های وی در دوران کودکی، زود سخن گفتن و زود راه‌رفتن را ذکر کرده‌اند. او دوران ابتدایی را در مدرسه علمیه (با مدیریت ناظم‌الاطبا) در سال‌۱۲۹۷ خورشیدی به پایان رساند. در چهارده سالگی در کلاس‌‌‌‌‌‌های ریاضی و ادبیات میرزا غلامحسین‌خان راهنما که بعدها وزیر فرهنگ شد و کلاس محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) شرکت می‌کرد. با اینکه کم سن و سال ‌بود به علت هوش زیاد مورد تشویق استادهایش قرار می‌گرفت. زبان فرانسه را در دوره دبیرستان آموخت. گلستان سعدی را بارها خوانده بود و در جوانی از بسیاری هم نسلان خود در مدرسه بیشتر می‌دانست.

تلاش در هفده سالگی

عشق جوانی، زندگیش را به مسیر دیگری هدایت کرد؛ به‌طوری که در آن سال‌ نتوانست امتحانات دبیرستان را با موفقیت سپری کند. تفاوت دو خانواده از نظر سنتی و تجددگرایی به حدی بود که هر دو با مخالفت شدید خانواده روبه‌رو شدند. سرانجام رضایت مادرش را به‌دست آورد؛ اما پاسخ خانواده عروس، پس از چندبار خواستگاری همچنان منفی بود. سرانجام پافشاری اصرار و تهدید وی کارساز شد و در سال‌۱۳۰۱ محمود خلیلی ۱۸‌ساله با جمیله آق‌اولی (۱۷ ساله) با مهریه ۲۵۰‌تومان ازدواج کردند. اولین فرزند آنها منصوره در ۱۳ اسفند ۱۳۰۲ به دنیا آمد. خلیلی در شهریور ۱۳۰۴ مقطع متوسطه را به‌عنوان بهترین شاگرد در مدرسه علمیه به پایان رساند. در همین زمان برای تدریس فیزیک، شیمی و ریاضیات در شهر رشت و با حقوق ماهیانه ۵۵‌تومان به‌صورت قراردادی به استخدام وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه درآمد.

وی به‌همراه همسر و دخترش عازم رشت شد و یک سال‌تحصیلی را در آنجا گذراند و پس از پایان ماموریت به تهران بازگشت. در ۲۱ سالگی (سال ۱۳۰۵) به استخدام دو مدرسه دارالمعلمین و علمیه تهران در آمد. آن سال ‌با حقوق ماهیانه ۳۴‌تومان و هفت‌قران و در سال‌۱۳۰۶ با حقوق ماهیانه ۴۷‌تومان به‌کار خود ادامه داد. در سال‌۱۳۰۷ علاوه‌بر تدریس، متصدی آزمایشگاه دارالمعلمین نیز بود. به همت وی آزمایشگاه رونق گرفت و برای دانش‌آموزان جذاب‌تر و قابل استفاده‌تر ‌شد. وی به شاگردان علوم عملی و روش فنی را می‌آموخت؛ این آموزش‌ها در زمانه‌ای که مراکز فنی وجود نداشت بسیار حائزاهمیت بود. دکتر مجتهدی، رئیس دبیرستان البرز می‌گوید: خلیلی با آن بضاعت ناچیزش کم و کسری آزمایشگاه را جبران می‌کرد. وی در همین مدرسه با هزینه شخصی، ماشین ویمشورتسی ساخت و به‌مدرسه آورد و به فضای آموزشی رنگ و رونق بیشتری بخشید.

به روایتی بر اثر اعمال نفوذ برخی از مسوولان وزارتخانه در ۱۵شهریور ۱۳۰۷ از کار برکنار شد تا با داشتن خانواده‌ای چهار‌نفره، بیکار و فاقد درآمد شود. همسر خلیلی، مشکل را با مادرش، حسنی‌صبا درمیان گذاشت. وی یکی از خانه‌هایش را بابت ارث به دخترش داد. خلیلی خانه همسرش را به مبلغ ۲۶۱‌تومان به وثیقه گذاشت و با پول آن دوباب مغازه بزرگ در خیابان چراغ گاز (امیرکبیر) اجاره کرد و در آنجا به کمک برادرش و دو کارگر دیگر اقدام به تعمیرات الکترومکانیک کرد. کار وی تعمیر برق و موتور ماشین‌آلات صنعتی کارخانه‌های ماشین‌های سنگین، سواری، شارژ باتری و… بود. در آن سال‌ها کارگر فنی و تکنیسین آزموده در ایران بسیار اندک بود. کارشناسانی که خلیلی در مغازه‌اش تربیت کرد، هریک به نوبه خود اقدام به تاسیس کارگاه‌های فنی در تهران و شهرستان‌ها کردند و سبب پیشرفت در امور صنعتی، فنی و کشاورزی شدند. در اولین سال ‌فعالیتش مجلس شورای‌ملی به وی پیشنهاد ساخت شمارنده الکتریکی را داد که پس از ساخت این دستگاه مورد تشویق واقع شد. مدتی بعد درخواست اتو بانک را با دستمزد ماهانه ۹۰‌تومان و روزی یک ساعت کار پذیرفت؛ اتو بانک محل توقف خودروهای سنگین بود که قبل از عزیمت به جاده‌های بین شهری در آنجا تحت‌آزمایش قرار می‌گرفتند تا بدون نقص، محل را ترک کنند. به این ترتیب اولین حرفه مستقلش را در تهران در شهریور سال‌۱۳۰۷ (۲۳ سالگی) شروع کرد. خلیلی تا زمان تاسیس تعمیرگاه  بنا بر‌سنت قدیمی  عبا بر‌تن می‌کرد و عمامه می‌‌‌‌‌‌گذاشت؛ در همین سال‌ با اجازه پدر این جامه را کنار گذاشت و و لباس رسمی پوشید. در پایان اولین ماه درآمد خالصش به ۹۰‌تومان (حدود دو‌برابر حقوق وزارت معارف) رسید.

این درآمد حاصل ۱۲ساعت و گاهی ۱۶ساعت کار روزانه بود. هرقدر تجربه و سابقه کاری وی بیشتر می‌‌‌‌‌‌شد، تعداد مشتریان و درآمد وی نیز بالاتر می‌رفت. به‌دنبال افزایش درآمد از سال‌۱۳۰۹ به‌جای دوچرخه، سوار بر موتورسیکلت شد و برای رفاه خانواده از باتری کامیون‌ها برای روشنایی خانه‌اش استفاده کرد؛ درحالی‌که بیش از ۹۰‌درصد منازل تهران فاقد روشنایی بودند. در سال‌۱۳۰۹ به درخواست سرهنگ آقاخان خلعتبری برای آرد‌کردن گندم ارتش آسیای‌برقی ساخت؛ اما در مقابل انجام این کار دستمزدی دریافت نکرد. در همان سال ‌مسوولیت رفع نقایص روشنایی در تمامی بخش‌های شهربانی (نظمیه) را به عهده گرفت و تاسیسات جدیدی برای روشنایی برق زندان قصر ایجاد کرد.

 

او ضمن نظارت بر تاسیسات چگونگی کارکرد موتور دیزل، نگهداری آن را هم به‌کارگران آموزش می‌داد. سومین فرزند وی در سال‌۱۳۰۸ و چهارمین فرزندش در سال‌۱۳۱۰ به دنیا آمد. او پس از جابه‌جا‌شدن در چهارخانه اجاره‌ای کوچک سرانجام در خیابان علایی منزلی خریداری کرد (سال ۱۳۱۲) و به این ترتیب خانواده ۶‌نفره وی به اولین خانه شخصی خودشان رفتند. خلیلی مدتی در کارخانه برق امین‌الضرب مشغول کار بود و با مهندسان آلمانی همکاری می‌کرد.

در سال‌۱۳۱۵ سرپرست امور روشنایی در ناحیه شمیران شد و در همین سال ‌با پیشنهاد شهرداری به‌عنوان کمک مهندس و متخصص برق در اداره برق مشغول به‌کار شد. در همین اثنا درخواست نصب تجهیزات الکتریکی در مهمانخانه آبعلی را  که موردعلاقه پهلوی اول بود قبول کرد و برای رفت و آمد اتومبیل خرید. در سال‌۱۳۱۸ تجهیزات روشنایی هتل پهلوی اول در چالوس را با استفاده از چند موتور دیزل ماک راه‌اندازی کرد و کفالت برق آنجا را در اختیار گرفت. همچنین در دی ماه ۱۳۱۸ عضویت در هیات‌موسسان شرکت یخ را پذیرفت.

محمود و محسن خلیلی، صنعتگرانی که گاز به خانه‌ی ایرانیان آوردند

وبسایت آسو/ 1401/01/17

یک سال پیش از ملی‌شدن صنعت نفت ایران، محمود خلیلی به خوزستان سفر کرد و دید که شرکت نفت گازهای مخازن را می‌سوزاند و به همین دلیل، عزمش را جزم کرد تا صنعت استفاده از گاز را در داخل ایران راه بیندازد. در آن زمان، مردم برای پخت‌وپز از هیزم و نفت استفاده می‌کردند.

محمود خلیلی در بیست‌سالگی بعد از پایان دبیرستان در سال ۱۳۰۴ در مدارس دارالمتعلمین و علمیه استخدام شده بود اما دوره‌ی معلمی‌اش دو سال بیشتر دوام نیاورد. او بعد از آن، مغازه‌ای در خیابان چراغ‌گاز اجاره کرد و به تعمیر برق و موتور ماشین‌آلات صنعتی و خودروها پرداخت. او در حالی از باتری کامیون‌ برای روشنایی خانه‌اش استفاده می‌کرد که ۹۰درصد منازل تهران برق نداشتند.

او به درخواست ارتش، یک آسیاب برقی برای آرد‌کردن گندم ساخت و مسئولیت روشنایی شهربانی (نظمیه) را بر عهده گرفت و تأسیسات تازه‌ای برای روشنایی زندان قصر ایجاد کرد. مدتی در کارخانه‌ی برقِ امین‌الضرب کار کرد و بعد، سرپرست امور روشنایی شمیران شد و کارخانه‌ی برقِ دولتی «اشکودا» را با همکاری چکسلواکی برای تأمین برق تهران تأسیس کرد. بعدها به ریاست اداره‌ی برق تهران رسید.

در سال ۱۳۲۵ سفری به آمریکا کرد و با طرز کار پمپ آب آشنا شد. در همان سفر اطلاعاتی نیز درباره‌ی استفاده از گاز در آشپزخانه‌ها به دست آورد. بعد از آن، وقتی به سفر خوزستان رفت، بیشتر در این فکر بود که چطور می‌تواند شرکت نفت را راضی کند که گازی را که سوزانده می‌شود، در اختیارش بگذارند.

بعد از ملی‌شدن صنعت نفت در دوره‌ی محمد مصدق، او برای عملی‌کردن این ایده، پسر ۲۴ساله‌اش، محسن، را که تازه از دانشگاه تهران در رشته‌ی الکترومکانیک فارغ‌التحصیل شده بود، همراه خود کرد.

محسن خلیلی در کتاب تاریخ شفاهی صنعت گاز مایع ایران می‌گوید: 

پدرم گفت: محسن، دلت می‌خواهد با من کار کنی؟ ما نُه خواهر و برادر بودیم و پدر در فعالیت‌های صنعتی کار می‌کند و به‌دلایلی شرایط زندگی دشوار شده بود… گفتم: می‌خواهم با شما و برای صنعت کشور و تحصیل و تربیت خواهر و برادرانم کار کنم. پدر گفت: اینجا چیزی وجود ندارد که یاد بگیریم، بهتر است به آمریکا و اروپا برویم و آنجا مطالعه کنیم. من نیز پذیرفتم.

محسن، فرزند سوم محمود خلیلی، در تیرماه سال ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در مدرسه‌ی ۱۵ بهمن گذراند و تا سیکل اول متوسطه را در مدرسه‌ی شاهپور تجریش درس خواند و بعد، دوره‌ی دبیرستان را دبیرستان‌های ‌ایرانشهر و البرز گذراند. او در سال ۱۳۲۸ وارد دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۳۲ در رشته‌ی الکترومکانیک فارغ‌التحصیل شد.

در دوران تحصیل در دانشگاه تهران، حزب توده بسیار فعال بود و بسیاری از جوانان جذب شعارهای آرمان‌گرایانه‌اش شده بودند اما محسن خلیلی به عضویت انجمن اسلامی ‌درآمد.

دوران دانشجویی او مصادف با ملی‌شدن صنعت نفت بود. او به‌دلیل فعالیت‌های اجتماعی، برخی امتحاناتش را به شهریور موکول کرده بود و در روز کودتا علیه مصدق، به‌همراه دوستانش در محل خوابگاه دانشجویان در امیرآباد بود که صدای انفجار و شلوغی را شنید و به‌سمت خانه‌ی مصدق حرکت کرد. وقتی به خانه‌ی مصدق رسید، دید عده‌ای مشغول غارت آنجا هستند. «پیاده از امیر‌آباد، پرسان‌پرسان به درِ خانه‌ی مرحوم مصدق رسیدم. تا اینکه در خیابان کاخِ آن زمان و فلسطینِ امروز، دیدم جمعیتی آن را اشغال کرده بودند و افراد بی‌اصول تمام اموال منزل مرحوم مصدق را به تاراج بردند. این صحنه اشک از چشمان من جاری ساخت.»

او می‌گوید که گریه‌کنان و پای پیاده از خیابان کاخ به‌سمت خانه‌‌شان که در خیابان دربند بود، راه افتاد و سه ساعتی در راه بود و در طول مسیر، «از خودم پرسیدم محسن، آیا کسانی که منزل مصدق را غارت می‌کردند آمریکایی بودند؟ پاسخ منفی بود. تمام آنان هم‌وطنان نابخرد خودمان بودند که با عنایت شعبان جعفری این اعمال نابخردانه را انجام می‌دادند».

محسن خلیلی می‌گوید از دیدن این وضعیت «درسی بزرگ آموختم؛ اینکه مردم گرسنه و دچار فقرِ فرهنگی و غیرمتشکل و پراکنده قابل‌اتکا نیستند و نمی‌توان با آنان جریانی پایدار برای توسعه و پیشرفت کشور شکل داد و کشور را ساخت. لذا بر این اساس، “صنعتی‌کردن” کشور و “کارآفرینی” که زیربنای آن، آموزش و توسعه‌ی فرهنگی است را مکتب و مرام خود قرار دادم».

این اتفاق هم‌زمان بود با پیشنهاد پدرش برای همراهی با وی. البته آن زمان تحصیل‌کردگان دانشگاهی کم بودند و اکثر افراد، یا برای ادامه‌ی تحصیلات به خارج می‌رفتند یا در ادارات و نهادهای دولتی که به‌شدت متقاضیِ جذب فارغ‌التحصیلان دانشگاهی بودند، مشغول به کار می‌شدند. اما او با پدرش همراه شد و پدر و پسر در سفری به آلمان، فرانسه و آمریکا به مطالعه‌ی وضعیت گاز پرداختند.

محسن همراه پدرش ابتدا به فرانسه و سپس به آلمان سفر کردند. چند سال از جنگ جهانی دوم گذشته بود و وضعیت این دو کشور به‌سامان نبود ولی پدر و پسر به چند شرکت رفتند و بخشی از فرایند کار در زمینه‌ی استفاده از گاز را یاد گرفتند. ولی هنوز درباره‌ی «نحوه‌ی گرفتن گاز مایع از پالایشگاه و در تانک ریختن و سیلندر‌کردن و حمل‌ونقلِ» آن چیزی نمی‌دانستند. بنابراین، به آمریکا رفتند. برادرش، سعید، در آمریکا مشغول به تحصیل بود. شش ماه در آنجا وضعیت را بررسی کردند و نیازهای خود را نیز سفارش دادند و برگشتند.

“صنعتی‌کردن” کشور و “کارآفرینی” که زیربنای آن، آموزش و توسعه‌ی فرهنگی است را مکتب و مرام خود قرار دادم

پس از بازگشت در ۱۹ مرداد ۱۳۳۲ شرکت بوتان تأسیس شد و محمود خلیلی در مهر ۱۳۳۲ اولین محموله‌ی گاز مایع را به‌صورت آزمایشی از شرکت ملی نفت ایران تحویل گرفت. به‌نوشته‌ی کتاب سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران، «این‌گونه بود که اولین شرکت بخش خصوصی، گاز مایع را به سبد زندگی ایرانیان وارد کرد و زندگی مردم ــ خصوصاً زنان ــ از رفاه و فراغت بیشتری برخوردار شد».

مهندس مهدی بازرگان در کتاب شصت سال خدمت و مقاومت می‌نویسد: 

یادم می‌آید که خلیلی چقدر با مسئولین شرکت ملی نفت در زمان کنسرسیوم، کلنجار رفت تا گردنشان بگذارد گازهایی را که هدر می‌رود، تصفیه کرده و بوتان و پرپان، آن را در تانکرهای تحت‌فشار به ایشان بفروشند تا در ایران توزیع شود. سپس برای اینکه مصرف گاز آشپزخانه‌ها به‌صورت صنعت ملی درآید، به‌موازات ساختن انبار و تهیه‌ی وسایل و کامیون‌های توزیع گاز، اقدام به ایجاد کارخانه‌ی کپسول‌سازی و تولید اجاق فر و غیره نمود؛ اجاق‌ها و فرهایی که غالب آشپزخانه‌های تهران و شهرستان را تسخیر کرد و عامل ایجاد پنج‌شش شرکت یا مؤسسه‌ی تولید و توزیع گاز هم شده است.

ثمرات بوتان

محسن خلیلی می‌گوید:

شرکت بوتان را به‌عنوان اولین شرکت مبدعِ استفاده از گاز مایع و صنعت مرتبط ایجاد [کردیم] و گسترش دادیم؛ نهالی که اکنون به درختی تناور تبدیل شده است. ایجاد هزاران فرصت شغلی و شاید از همه مهم‌تر، حفظ محیط‌زیست و جلوگیری از قطع درختان و نابودی جنگل‌ها از ثمرات آن بوده است؛ دستاورد مهم دیگر، رهانیدن «زنان» ایرانی به‌عنوان یکی از محورها و پایه‌های توسعه و پیشرفت کشور از «سیاهکاری مطبخ» بود تا با سهولت پخت‌وپز به‌واسطه‌ی استفاده از گاز بتوانند بخشی از وقت و عمر گران‌بهای خود را به‌جای هدر‌دادن در آشپزخانه‌های پردود، صرف آموختن و آموزش‌دادن کنند. بدین معنا، شرکت بوتان هیچ‌گاه برای خانواده‌ی خلیلی یک واحد اقتصادیِ صرف نبود بلکه یک آرمان اجتماعی بود.

با وجود تلاش‌هایی که پدر و پسر برای انتقال گاز و توزیع آن می‌کردند، مشکل پیش روی شرکت بوتان این بود که مردم از گاز می‌ترسیدند و به همین خاطر، تمایلی به استفاده از وسایل گازسوز نداشتند.

محسن خلیلی در تاریخ شفاهی صنعت گاز مایع می‌گوید: 

اولین مشتری ما خدامراد، زرتشتی بود. ما اجاق گازسوز را در خانه‌های مردم و اقوام و آشنایان می‌گذاشتیم. خودم می‌بردم و نصب می‌کردم. بیشتر افراد اجاق را در آشپزخانه نمی‌گذاشتند، در اتاق پذیرایی می‌گذاشتند. می‌گفتیم به‌دستور شما می‌آییم و اگر نخواستید، می‌بریم اما زن‌ها دیگر اجازه نمی‌دادند آن را ببریم.

مشکل بعدی این بود که افزایش مصرف گاز، نیاز به سیلندر بیشتری داشت و تعداد محدودی سیلندر از خارج وارد می‌شد. تا آن زمان صدهزار سیلندر وارد شده بود. به همین دلیل، بوتان تصمیم گرفت کارخانه‌ی تولید سیلندرِ گاز تأسیس کند. تجهیزات ساخت سیلندر از آمریکا و فرانسه وارد و کار تولید سیلندر شروع شد. به‌گفته‌ی محسن خلیلی، «شرکت بوتان صنعتی در یک سال حدود یک‌ونیم میلیون سیلندر ساخت».

در این زمان نقش محسن خلیلی پررنگ شده بود و در نتیجه، وقتی پیشنهاد داد که وسایل گازسوز تولید کنند، پدر از این ایده استقبال کرد؛ چون می‌دانست حمل، ذخیره‌سازی و توزیع گاز مایع بدون توسعه و استفاده از وسایل گازسوز نتیجه‌ی چندانی نخواهد داشت. اولین اجاق‌گاز در سال ۱۳۳۵، اولین بخاری گازی در سال ۱۳۳۸، اولین آب‌گرم‌کنِ ایستاده‌ی گازی در سال ۱۳۴۳ و اولین سیلندر گاز مایع در سال ۱۳۴۵ تولید شد.

بعد از شروع توزیع گاز برای مصرف خانگی، برنامه‌ی گازسوزکردن خودروها برای اولین بار در سال ۱۳۴۶ شروع شد.

مهندس خلیلی می‌گوید:

اولین اتوبوس گازی را ما درست کردیم. من یک موتور رولزرویس با جعبه‌دنده‌ی اتوماتیک از کمپانی رولزرویس انگلیس خریدم و به ایران آوردم. آقای محمود خیامی اتوبوس می‌ساخت… از او یک اتوبوس گرفتم و گفتم می‌خواهم این کار را انجام دهم. موتور رولزرویس گازی بود. این را روی اتوبوس گذاشتم و اتوبوس در خط چهارراه مخبرالدوله-تجریش کار می‌کرد. بعد، به دفتر آقای خیامی رفتم و از او خواستم با ما همکاری کند. با مرسدس بنز نیز صحبت کردم و آنها حاضر شدند که ماشین‌های دیزلی خودشان را به گاز مایع تبدیل کنند، آن را روی اتوبوس بگذاریم و تهران را از آلودگی نجات دهیم. این اتفاق سال ۱۳۴۶ یعنی دو سال قبل از ایجاد شرکت ملی گاز رخ داد.

 اولین اجاق‌گاز در سال ۱۳۳۵، اولین بخاری گازی در سال ۱۳۳۸، اولین آب‌گرم‌کنِ ایستاده‌ی گازی در سال ۱۳۴۳ و اولین سیلندر گاز مایع در سال ۱۳۴۵ تولید شد.

این اقدامات در حالی از سوی بخش خصوصی انجام می‌شد که همه‌ی کارها در دست وزارت نفت بود و هنوز بخش گاز مستقل نشده بود. سرانجام در سال ۱۳۴۸ «شرکت ملی گاز ایران» تشکیل شد. هدف از تشکیل شرکت ملی گاز هم این بود که برای گازهای همراه نفت که در مناطق نفت‌خیز سوزانده می‌شد، فکری بکنند.

مهندس خلیلی با وجود مخالفت برخی از همکارانش در شرکت‌های دیگر، برای همه‌ی بخش‌ها استاندارد تهیه کرد و آنها را به تصویب اداره‌ی استاندارد رساند.

کم‌کم بقیه‌ی اعضای خانواده نیز به گروه بوتان پیوستند اما محسن خلیلی در رأس همه قرار داشت. هم‌زمان با گسترش استفاده از گاز مایع در منازل، محسن خلیلی فکر تازه‌ای به سرش زد: «حس کردم مردم مسافرت و گردش را دوست دارند و معمولاً وقتی به شمال می‌روند، شاخه‌ها را می‌شکنند، می‌سوزانند و جنگل‌ها آتش می‌گیرد. خیلی فکر کردم و با توجه به نیاز مردم و اتفاقات دنیا، تصمیم به طراحی اجاقی گرفتم که مردم اسم آن را اجاق پیک‌نیکی گذاشتند.» در حالی که اسمی‌که شرکت بوتان روی این اجاق‌های کوچک گذاشته بود، اجاق سفری بود. محسن خلیلی می‌گوید ما بیشتر از ده‌میلیون دستگاه از این اجاق‌های پیک‌نیکی ساختیم.

در اوایل دهه‌ی ۱۳۵۰ در حالی که صنعت گاز مایع توسعه پیدا می‌کرد و شرکت‌های رقیب نیز وارد بازار شده بودند، محمود خلیلی در سال ۱۳۵۳ در ۶۹سالگی به‌دلیل بیماری دیابت درگذشت. در آن زمان، شرکت بوتان حدود ۱۵۰۰ کارگر و کارمند داشت. از این زمان به بعد، همه‌ی مسئولیت‌های شرکت بوتان بر دوش محسن خلیلی افتاد؛ اگرچه بقیه‌ی اعضای خانواده نیز وی را همراهی می‌کردند.

مصادره‌‌ی اموال صاحبان صنایع

در زمان انقلاب، اعتصابات کارگری همه‌گیر شده بود. مهندس خلیلی می‌گوید: «اوایل انقلاب من دوازده خانه‌ی شرکا را فروختم و حقوق دادم. اعتصاب و گرفتاری بود و هزار مسئله داشتیم اما درآمد نداشتیم. با این حال در صنعت ماندیم.»

اما این تازه شروع ماجرا بود و با مصادره‌ی اموالِ ۵۱ سرمایه‌دار در قالب قانون حفاظت از توسعه‌ی صنایع، مشکلات شرکت بوتان نیز عمیق‌تر شد. مهندس خلیلی می‌گوید: «مرا ۲۴۵ بار برای بازپرسی [به] دادگاه احضار کردند و بسیار عذابم دادند.»

مهندس خلیلی می‌گوید: «گرفتاری‌های بسیاری که برای من پیش می‌آمد توسط جوان‌های انقلابی که در شرکت ملی گاز ایران بودند، ایجاد شد. نوع انقلابیون در ایران از نظر دید اقتصادی چپ‌زده بودند و نسبت به بخش خصوصی و ثروت بدبینی وجود داشت.»

اما مشکلْ فقط دولتی‌ها نبودند؛ کارگران مدام اعتصاب می‌کردند. مهندس خلیلی در تاریخ شفاهی صنعت گاز مایع ایران، روزی از روزهای اوایل انقلاب در زمان بنی‌صدر را به یاد می‌آورد که: «کارگران بوتان به انبار بزرگ ما در تهران آمده بودند. تصمیم گرفته بودند پول گاز را ندهند. گاز می‌فروختند، پول آن را نمی دادند.» او می‌گوید با وجود مخالفت برادرانش که می‌گفتند آنها تو را می‌کشند، به تأسیسات شرکت بوتان در سه‌راه آذری رفت و با کارگران حرف زد:

حدود ششصد، هفتصد کارگر بودند؛ یکی ژ۳ داشت، دیگری مسلسل، یکی شلوار کردی به پا کرده بود و دیگری اورکت پوشیده بود. غوغای عجیبی بود. صحبت‌هایم تمام شد و در آخر گفتم: عزیزان، صحبت‌های من را شنیدید. حالا اگر مایلید که نباشم، کلید اینجا را به آقای بنی‌صدر می‌دهم و می‌روم.

کارگران بوتان در نهایت، نظرات مهندس خلیلی را قبول کردند اما خودش می‌گوید که «کارگران بوتان صنعتی، برادران من را بسیار اذیت کردند».

انقلاب که پیروز شد، سهام دو شرکت رقیب بوتان، یعنی ایران‌گاز و پرسی‌گاز، مصادره شد. به همین دلیل، برخی دنبال مصادره‌ی اموال شرکت بوتان بودند. «در دهه‌ی ۱۳۶۰، آیت‌الله موسوی اردبیلی، رئیس قوه‌ی قضائیه، حکمی صادر کرد که بر اساس آن، ۲۰درصد از سهام شرکت بوتان به‌عنوان خمس مصادره شود.»

۲۰درصد از سهام بوتان به‌نفع ستاد اجرایی فرمان امام مصادره شد. شرکای خانوادگی نیز اموال شخصی خود را فروختند. البته مهندس خلیلی می‌گوید که ما بعد از سه‌چهار سال دوباره آن را خریدیم.

پرونده‌ی بوتان از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۸۲ در دادگاه‌های مختلف در جریان بود و از سوی ستاد اجرایی فرمان امام، مرتب پیگیری می‌شد و مدیران شرکت بوتان برای ادای توضیحات متعدد از قبیل وابستگی به دربار، عدم پرداخت وجوهات شرعیه، فرار از پرداخت مالیات ــ به‌دلیل زیان‌ده‌بودن ــ سهام غایبین (فرزندان سهام‌داران که عمدتاً برای تحصیل به خارج رفته بودند) صدها بار به دادگاه احضار شدند و سرانجام بعد از بیشتر از ۲۵۴ جلسه‌ی دادگاه در ۲۴ شهر، حکم منع پیگیرد و تبرئه‌ی بوتان صادر شد.

بنیان‌گذار تشکل‌گرایی

وی هفت دهه فعالیت صنعتی در کارنامه‌ی خود دارد و بارها نهادها و تشکل‌های صنعتی از وی به‌عنوان «پدر صنعت ایران» و «پدر تشکل‌گرایی» تقدیر کرده‌اند.

محسن خلیلی بخش عمده‌ای از فعالیت‌های خود را به توسعه و تقویت انجمن‌ها و نهادهای صنفی و صنعتی اختصاص داده است. پیش از انقلاب، در خرداد سال ۱۳۴۷ سندیکای شرکت‌های توزیع‌کنندگان گاز را با همکاری سه شرکت دیگر تشکیل داد که اکنون به‌عنوان انجمن صنفی کارفرمایانِ توزیع‌کننده‌ی گاز مایع ایران فعالیت می‌کند.

خلیلی می‌گوید: 

به‌دنبال اشاعه‌ی فرهنگ صنعتی بودم و ابزار مناسبِ این کار را یارگیری از صنعتگران کشور می‌دانستم. بر این باور بوده‌ام که با استفاده از خرد جمعی در حل مشکلات اقتصادی و صنعتی کشور می‌توان به نتیجه رسید. از آنجا که راه صنعتی‌شدن هموار نبود، در طول فعالیت‌های صنعتی‌ام تشکل‌گرایی و استفاده از خرد جمعی و تعامل با دولت را برگزیدم.

کمی بعدتر، مهندس خلیلی در سال ۱۳۵۲ به عضویت سندیکای لوازم‌خانگی درآمد و عضو هیئت‌مدیره‌ی آن شد که اکنون با عنوان «انجمن صنایع لوازم‌خانگی ایران» فعالیت می‌کند.

در روزهای پرالتهاب بعد از انقلاب، در حالی که بحث مصادره‌ی شرکت‌های بزرگِ صنعتی داغ بود، محسن خلیلی به‌همراه گروهی پانزده‌نفره از صاحبان صنایع، «انجمن مدیران صنایع» را در اسفند ۱۳۵۹ بنیان نهادند تا با حفظ سرمایه‌های ملیِ بخش خصوصی، از آسیب‌های ملی‌شدن کم کنند و واحدهای تولیدی صنعتی را به تلاش برای حفظ و بقا امیدوار سازند.

این گروه ابتدا پانزده نفر بودند که در خانه‌ی افراد جلسات خود را برگزار می‌کردند اما بعد، تعدادشان به هفت نفر رسید. به‌گفته‌ی مهندس خلیلی: 

شرایط به‌قدری دشوار بود که بسیاری از صنعتگران قادر به ادامه‌ی ‌این راه نبودند. بعضی، جلای وطن کردند و رفتند، برخی اموالشان مصادره شد و برخی دیگر هم امکان حضور، از آنها گرفته شد و دل‌زده شدند. کسی که صنعت ندارد، حقی هم برای حضور خودش در انجمن صنایع قائل نیست.

انجمن مدیران صنایع از اولین تشکل‌های صنعتی بعد از انقلاب است که توانست با همکاری کارشناسان اقتصادی و صنعتی، وضعیت صنعت کشور را بررسی و به‌عنوان بازوی مشورتیِ دولت عمل کند. این تشکل صنعتی اکنون با بیش از ۲۵۰۰ عضو به فعالیت خود ادامه می‌دهد.

دکتر شهیندخت خوارزمی، استاد روان‌شناسی و ارتباطات، درباره‌ی نقش مهندس خلیلی در تأسیس انجمن مدیران می‌گوید: 

ایشان انجمن مدیران صنایع را با هدف حفظ و توسعه‌ی بخش خصوصی و توسعه‌ی فکری و معنوی مدیران، زمانی تأسیس کرد که صنایع بخش خصوصی در تهاجم بی‌پروای موج خصومت با سرمایه‌داری و سرمایه‌دارِ ازنفس‌افتاده بودند. با تأسیس این انجمن، شالوده‌ی فرهنگ تشکل کارفرمایی حرفه‌ای در بخش صنعت پی‌ریزی شد که کار دشواری بود.

روابط بخش خصوصی با دولت انقلابی اصلاً خوب نبود و صنعتگران با مشکلات بسیاری، در بخش‌های کارگری از یک طرف و در بخش‌های دولتی با قانون حفاظت و ملی‌کردن صنایع از طرف دیگر، مواجه بودند.

خلیلی بعد از تشکیل انجمن مدیران صنایع، گروهی از کارشناسانی را که در سازمان برنامه کار می‌کردند و بعد از انقلاب از کار اخراج شده بودند، به کار گرفت تا برنامه‌هایی درباره‌ی توسعه‌ی اقتصادی و صنعتی تهیه کنند. او نتایج تحقیقات گروه کارشناسان را از طریق انجمن در اختیار دولت و نهادهای دیگر می‌گذاشت. خلیلی می‌گوید: «من افتخار دارم که یکی از اسب‌های ارابه‌ی صنعت کشور باشم.»

به‌گفته‌ی وی، در این سال‌ها ۲۵درصد از وقتش را صرف کسب‌وکار شخصی در صنعت کرده و ۷۵درصد بقیه را در تشکل‌گرایی و اشاعه‌ی فرهنگ صنعتی برای ایجاد یک حرکت عمومی در صنعت صرف کرده است. او می‌گوید:

بر این باور هستم که با استفاده از خرد جمعی در حل مشکلات اقتصادی و صنعتی کشور می‌توان به نتیجه رسید. من در طول فعالیت صنعتی‌ام، تشکل‌گرایی و استفاده از خرد جمعی و تعامل با دولت را برگزیدم و دریافتم که خرد جمعی می‌تواند تفاهم، همدلی و همکاری بخش خصوصی با دولت را تقویت کند.

دکتر مسعود نیلی، استاد اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف، می‌گوید:

مهندس خلیلی یکی از افرادی است که الگو محسوب می‌شود در تجلیِ بخش خصوصیِ اصیل و تجلیِ فردی که دنبال نوگرایی است و دنبال ایده‌های جدید است. هرچه سنش بالاتر رفته، به‌روزتر شده است تا اینکه گذشته‌نگر و گذشته‌گرا باشد. به فکر سازمان‌دهی و ایجاد تشکل کارآفرینی و بخش خصوصی بوده و هستند.

در حالی که در اتاق بازرگانی ایران فعال بود، در مهرماه سال ۱۳۸۰ کنفدراسیون صنعت ایران را راه‌اندازی کرد تا تشکل‌ها و انجمن‌های صنعتی، زیر یک چتر گرد هم آیند و با مشارکت هم بتوانند در تصمیم‌سازی‌های کلان کشور حضور داشته باشند.

هیئت‌امنای مؤسسه‌ی محک

محسن خلیلی علاوه بر تلاش برای تقویت و توسعه‌ی تشکل‌های صنعتی، در فعالیت‌های اجتماعی نیز مشارکت دارد. او از بنیان‌گذاران و عضو هیئت‌امنای مؤسسه‌ی خیریه‌ی حمایت از کودکان مبتلا به سرطان با نام «محک» است که از سال ۱۳۷۰ فعالیتش را آغاز کرده است.

محسن خلیلی در سال ۱۳۸۹ به بیماری سرطان مبتلا شد و مدتی درگیر این بیماری بود اما پس از بهبود، دوباره فعالیتش را از سر گرفت. وی هفت دهه فعالیت صنعتی در کارنامه‌ی خود دارد و بارها نهادها و تشکل‌های صنعتی از وی به‌عنوان «پدر صنعت ایران» و «پدر تشکل‌گرایی» تقدیر کرده‌اند.

مهندس محسن خلیلی در ۹۲سالگی همچنان فعال است، با تشکل‌های صنعتی سروکله می‌زند و سعی دارد نهادی تازه برای حمایت از توسعه‌ی صنعتی در ایران بر پا کند.

محسن‌خان ــ نامی که کارکنان و کارگران بوتان صدایش می‌کنند ــ تنها بازمانده‌ی نسلی طلایی از کارآفرینان و صاحبان صنایع است که دنیای ایرانیان را تغییر دادند.

منابع:

  • مهدی جمالی (۱۳۹۱) زندگی‌نامه و خدمات علمی، فرهنگی و اقتصادی مهندس محسن خلیلی. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
  • فریدون شیرین‌کام و ایمان فرجام‌نیا (۱۳۹۳) سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران. تهران: فرهنگ صبا.
  • سید غلامحسین حسن‌تاش و میکائیل عظیمی. «گفت‌وگو با محسن خلیلی»، تاریخ شفاهی صنعت گاز مایع ایران. به‌همت مهندس سید اسدالله امام‌جمعه.
  • رضا یادگاری و مهشید سنایی‌فرد (۱۳۸۹) کارآفرینی بهشیوهی محمود خلیلی. مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی شریف. تهران: کارآفرین برتر.
تجارت فردا

مصادره‌ها اتفاقی طبیعی بود

روایت محسن خلیلی‌عراقی از مصادره اموال شرکت بوتان

هفته نامه تجارت فردا/  شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳

دانش‌آموخته مهندسی الکترومکانیک از دانشگاه تهران است؛ از سال ۱۳۳۲ در کنار پدرش شرکت بوتان را تاسیس کرد و نقش بسزایی در توسعه صنعتی و استفاده بهینه از گاز در مصارف خانگی داشته است. بسیاری او را پدر صنعت یا حتی پدر تشکل‌گرایی و سرمایه‌دار ملی هم نامیده‌اند. اما او این مسیر را به راحتی طی نکرده است.

رضا کیمیایی

دانش‌آموخته مهندسی الکترومکانیک از دانشگاه تهران است؛ از سال 1332 در کنار پدرش شرکت بوتان را تاسیس کرد و نقش بسزایی در توسعه صنعتی و استفاده بهینه از گاز در مصارف خانگی داشته است. بسیاری او را پدر صنعت یا حتی پدر تشکل‌گرایی و سرمایه‌دار ملی هم نامیده‌اند. اما او این مسیر را به راحتی طی نکرده است. پس از انقلاب 20 درصد اموال بوتان مصادره شده، ولی برخلاف بسیاری ازسرمایه‌داران پیش از انقلاب، در کشور مانده و حق خود را ستانده است. محسن خلیلی‌عراقی می‌گوید «بعد از سقوط دکتر مصدق به این نتیجه رسیدم با مردمی کـه دچار فقر فرهنگی هستند نمی‌توان کشور را ساخت و اداره کرد. برای اینکه کشور پیشرفته‌ای داشته باشیم باید در مسیر صنعتی شدن گام برداریم.» آموزه او از مصادره‌های پس از انقلاب این است که باید آگاهی‌های مردم پیرامون مسائل اقتصادی ارتقا یابد.


مصادره ۲۰ درصد شرکت بوتان که به عنوان خمس از جنابعالی و خانواده خلیلی گرفته شد، حتماً تجربه تلخی بود. شما برخلاف خیلی از سرمایه‌داران، هرگز ایران را ترک نکردید و ماندید تا در نهایت موفق شدید حکم دادگاه انقلاب را ابطال کنید. می‌دانیم تجربه تلخ و منحصر به فردی داشته‌اید. از آن روزها بگویید.
انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید، اغلب انقلابیون و فضای عمومی به طور کلی، تا حدودی از ادبیات چپ‌گرایی متاثر بود. علاوه بر این ، دیدگاه‌هایی که حزب توده ایران از شهریور 1320 تا وقوع انقلاب ترویج داده بود، جو نامساعدی را علیه کارآفرینی و سرمایه‌داری حاکم کرده بود و یک عامل دیگر، فقر عمومی مردم بود که در پایین بودن سرانه GDP نمود پیدا می‌کرد. مردم خود را با طبقه سرمایه‌داران مقایسه می‌کردند و این مقایسه به تدریج به شکل‌گیری کینه توده مردم نسبت به سرمایه‌داران دامن زد. پیش از انقلاب تجمل‌گرایی در ایران رسوخ یافت و عامل مقایسه در ذهن‌ها بیش از همیشه رنگی تازه گرفت. کشور ما دست کم در قرن اخیر، پیوسته تحت هجوم تبلیغات چپ بوده و نفرتی علیه سرمایه‌داری در مملکت ایجاد کرده است. پیش از روی کار آمدن حکومت پهلوی در دوره قاجار نیز احترام و اهمیتی برای سرمایه‌داری قائل نبودند. به این ترتیب که باج و خراج‌های ناروایی از فعالان اقتصادی اخذ می‌کردند. در زمان رضاشاه نیز اقتصاد و تجارت خارجی در دست دولت بود. قوانین و نحوه وصول مالیات عادلانه نبود و در نهایت سرمایه‌داران اموال خود را پنهان می‌کردند. انقلاب ما انقلاب اسلامی بود و مکتب اقتصادی پس از انقلاب نیز کتاب اقتصادنا بود و اساساً، سرمایه‌داری آن گونه که باید و شاید از سوی اقتصاددانان آن دوران تجویز نمی‌شد. پس از انقلاب این تصور وجود داشت که سرمایه‌داران زمانه، مرتبط به خاندان پهلوی هستند و به تحکیم این رژیم کمک کرده‌اند. هر آینه ارتباطی و پیوندی میان سرمایه‌دار و رژیم پهلوی می‌یافتند، این رشته ارتباطی به مصادره منتهی می‌شد. چگونگی اجرای قانون حفاظت و فرمول‌هایی که برای بدهی واحدها وضع شد، تصمیماتی عامه‌پسند بود که برای آرامش خاطر مردم صورت می‌گرفت.
واکاوی ادبیات قدیم نیز نشان می‌دهد ثروتمندان در ادبیات نیز محبوب نبوده‌اند. علت این است که ایران، کشوری خشک و کم‌درآمد بوده است که فقر عمومی، باعث می‌شد سرمایه‌داران چندان مورد لطف قرار نگیرند. چنان که ملاحظه می‌کنید، عبارات و الفاظ تندی علیه سرمایه‌داران عنوان می‌شود از جمله سرمایه‌داران زالوصفت. تصور این بود که هر سرمایه‌داری باید خون مردم را مکیده باشد که چنین اندوخته‌ای داشته باشد. این تفکر ناشی از آن است که نسبت به مشروعیت سرمایه‌داری فعالیتی صورت نگرفته است؛ بنابراین مصادره‌ها در اوایل انقلاب به عنوان اقدامی انقلابی، برای ارضای عمومی رخ داد.

تجربه شما چیست؟ چه اتفاقاتی برای شما افتاد؟ شما که جزو آن 53 نفر نبودید؟
پرونده‌های عدیده‌ای برای واحدهای تحت مدیریت من در دادگاه انقلاب تشکیل شد که وقت بسیار زیادی را از من گرفت تا اینکه سرانجام تبرئه شدم. من از این نگرش که مصادره، یکی از پدیده‌های انقلاب می‌تواند باشد، راضی نبودم اما این اتفاق را طبیعی می‌دانستم.

آیا به کارتان لطمه خورد؟
بله، لطمات بسیار زیادی را متحمل شدیم. ما برای آنکه بتوانیم سرپا بمانیم، خانه‌های شخصی خود را فروختیم و صرف پرداخت حقوق کارگران کردیم. من تصور می‌کنم که شاید حدود 13 ملک مسکونی، توسط شرکای مجموعه تولیدی ما، برای سرپا نگه داشتن شرکت فروخته شد. ما شرکت را سرپا نگه داشتیم چرا که می‌دانستیم این وضعیت گذراست و در این مدت به تلاش‌های حقوقی برای ابطال حکم دادگاه انقلاب ادامه دادیم. فکر می‌کنم ۲۵۴ بار در دادگاه شرکت کردیم تا توانستیم شرکت را باز پس بگیریم.

شما سرانجام توانستید، 20 درصد اموال خود را باز پس بگیرید. آیا این به دلیل دور شدن از فضای اوایل انقلاب نبود؟ پیامی که از بازگرداندن اموال‌تان دریافت کردید چه بود؟
این پیام از دیدگاه من دو بعد داشت. انقلاب اسلامی با گذشت زمان تجارب بیشتری به دست می‌آورد و رفتاری متعادل‌تر نسبت به ملی کردن‌ها از خود نشان داد؛ تا آنجا که فعالان اقتصادی که علاقه‌مند به فعالیت در کشور بودند در محاکمات و دادگاه‌ها از خود دفاع می‌کردند و فعالیت بسیط و گسترده‌ای را علیه قانون حفاظت ترتیب دادند و توانستند بخش خصوصی را آن طور که باید و شاید مورد حمایت قرار دهند. من نمی‌توانم ارزش کار اتاق ایران و بخش خصوصی و حمایت‌های بی‌دریغ مقام معظم رهبری را در متوقف کردن این روند کتمان کنم. به همین دلیل است که پیام کار و تولید ملی برای من اهمیت زیادی دارد. اجازه بدهید نکته دیگری را هم در مورد تلاش‌های آیت‌الله خامنه‌ای عنوان کنم. در دهه ۶۰ ما بسیار مدیون حمایت‌های ایشان از بخش خصوصی بودیم. زمانی که ایشان در مقام ریاست‌جمهوری بودند، با توطئه‌ای علیه بخش خصوصی مخالفت کردند که می‌خواست همه چیز بخش خصوصی را دولتی کند. حتی در اوایل انقلاب، خدمت امام نیز مشرف شدیم و رفتارهای ناخوشایند آن دوران با بخش خصوصی را عنوان کردیم و ایشان حمایت محض خود را اعلام کردند. من از ایشان پرسیدم که اگر نظر جنابعالی این است که ما واحدهای صنعتی خود را به دولت ببخشیم تا دستور حضرت عالی را رعایت کرده باشیم و البته به فیض اعتقادی هم دست یافته باشیم، ما حرفی نداریم. ایشان گفتند به هیچ‌وجه چنین چیزی نیست. مالکیت خصوصی در اسلام محترم شناخته می‌شود و هرکس که رفتار خلافی را مرتکب شود، عزل خواهد شد که چنین هم شد. ما هم از سوی امام حمایت شدیم و هم از سوی آیت‌الله خامنه‌ای. لازم است که برای حق‌شناسی به تلاش‌های صمیمانه آقای علینقی خاموشی رئیس وقت اتاق بازرگانی و هیات‌رئیسه وقت اشاره کنم. همین الان هم پرچم توسعه کشور و بخش خصوصی در اتاق بازرگانی برافراشته است.

مصادره‌های پیش از انقلاب چه آموزه‌هایی می‌تواند برای اقتصاد امروز کشور داشته باشد؟
ارتقای آگاهی‌های مردم پیرامون مسائل اقتصادی، موضوع بسیار مهمی است؛ راهی که مردم را به حامیان سرمایه‌گذاری و تولید ملی تبدیل کند. کارآفرینان ایران و مدیران نیز که سرنوشت واحدهای اقتصادی را در دست دارند، باید برای مسوولیت‌های اجتماعی اهمیت بسیار زیادی قائل شوند. آنچنان‌که برابر راه و روشی که دنیا اتخاذ کرده در خدمت مردم باشند تا جامعه حمایت‌کننده واقعی تولید و سرمایه‌گذاری باشد. در چنین شرایطی، جامعه می‌آموزد که در بازار سرمایه، سرمایه‌گذاری کند و پس‌انداز خود را صرف خرید سکه و طلا نکند.

آقای خلیلی، تلاش شما و پدرتان برای ایجاد شرکت بوتان، مصداق همه نوع تعاریف در حوزه کارآفرینی است. شما به مفهوم واقعی در تعاریفی که اقتصاددانان و جامعه‌شناسان اقتصادی از کارآفرینی ارائه کرده‌اند، می‌گنجید. شرکت بوتان خیلی پیش از آنکه دولت به فکر استفاده از انرژی گاز بیفتد به وجود آمد و شما بودید که گاز را به بهترین شکل به خانه‌های مردم آوردید. بسیاری از کارشناسان اطلاق سرمایه‌دار ملی برای چنین شرایطی را رد می‌کنند. بنابراین از خود شما می‌پرسیم، دوست دارید به شما چه عنوانی اطلاق شود؟
در اقتصاد مدرن با تعاریفی که برای یک فعال اقتصادی و کارآفرین وجود دارد نام یا عبارتی برای خودم نمی‌شناسم. هم شما و هم خوانندگان شما فکر نکنید محسن خلیلی دچار غرور یا هر چیز دیگری شده است. اگر بخواهم ادعا کنم که یک رفرماتور هستم، ادعای غیرواردی است. اما من اهدافی را تعقیب کرده‌ام که درصد قابل ملاحظه‌ای از این اهداف به نتیجه رسیده است و در این مقطع سنی از آنچه به انجام رسانده‌ام، رضایت دارم. زندگی من دو وجه دارد که یکی از وجوه آن کارآفرینی است. کم و بیش دیدگاه‌های اقتصادی تکاملی دوران 200 سال اخیر را یا شنیده‌ام یا مطالعه کرده‌ام و از این مطالعات برای انتخاب راهم، بهره گرفته‌ام. تردیدی نیست که من «حاج برخوردار» نیستم، تئوریسین اقتصادی هم نه. من ملغمه‌ای از راه‌های توفیق اقتصادی و رفاه اجتماعی برای نجات میهنم هستم. آن گونه که برای نجات میهنم اندیشیدم و برای دستیابی به آن، راه‌حل ارائه کردم. معتقدم راه نجات اجتماعی از توفیقات اقتصادی می‌گذرد. تجربه به من ثابت کرده است که هر رهبر یا انسان خدمتگزار تحول‌سازی در این مملکت، چنانچه به توفیقی دست نیافته به این دلیل است که مردم از فرهنگ عمومی و توان اقتصادی برخوردار نبوده‌اند. انسانی که قادر نباشد درآمد معقولی کسب کند، نمی‌تواند از درک و مشارکت اجتماعی بالایی برخوردار باشد. ضمن آنکه این دو را لازم و ملزوم یکدیگر می‌دانم، برای بهره‌مندی از شعور اجتماعی سالم، توان اقتصادی و کار مولد را تا حدودی مقدم می‌دانم.

کار و یادگاری شما در چارچوب تجربه و عمل وجود دارد. آیا می‌توان چارچوب تئوریکی برای آن تعریف کرد؟
ما یک سلسله دیدگاه‌های اقتصادی منبعث از آنچه تئوریسین‌ها مطرح کرده‌اند را تعقیب کرده‌ایم. اما به نجات اقتصادی، رفاه ملی یا سرمایه اجتماعی دست نیافته‌ایم. یعنی اگر بخواهیم این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم که دیدگاه‌های روشنفکری، چه کمک‌های اساسی و بنیادینی را به رفع نیازمندی مردم کرده است، من به عنوان یک خدمتگزار می‌گویم نتایج این بررسی‌ها رضایت‌بخش نیست. در چنین شرایطی ضرورت دارد که در کشور یک پارادایم مناسب شکل گیرد و به این ترتیب در نگرش‌ها تجدیدنظر کنیم. در راهکارهای ارتقای شاخص GDP که یکی از اهداف توسعه پایدار است. البته سرمایه‌ها و مسوولیت‌های اجتماعی شرکت‌ها در کنار حفظ محیط زیست نیز باید مورد توجه ویژه قرار گیرد. من فکر می‌کنم مملکت بیش از این، تحمل بحث‌های تئوریک را ندارد. فرصت‌ها محدود است و کشور به لحاظ اقتصادی توفیقات منطقی را دنبال نمی‌کند. من نگران اقتصاد فردای ایران هستم و سقوط اقتصادی هم برای من هرگز دلپذیر نیست. اقداماتی که برای جلوگیری از اجرای قانون حفاظت یا در زمینه اصل 44 قانون اساسی صورت گرفت و به وضعیت فعلی خصوصی‌سازی تبدیل شد، قابل تقدیر است. ما در وادی برنامه‌ریزی، چه در پنج برنامه پیش از انقلاب و چه در اجرای چهار برنامه پس از انقلاب در مقایسه با کشورهای مشابه ایران موفق نبوده‌ایم. باید به رفتارهای خودمان شک کنیم. باید بپذیریم که دیدگاه‌های روشنفکری که از برخی مشرب‌های فلسفی تغذیه می‌شود موفق نبوده است. محسن خلیلی در وادی کارآفرینی مسیری را پیموده که یکی از اسب‌های موثر مقتدر ارابه خدمت به اقتصاد کشور یعنی استفاده از گاز و زیرساخت‌های استفاده از گاز طبیعی را در کشور ایجاد کرده است. گاز طبیعی، اکنون حدود 53 درصد انرژی مصرفی کشور را تشکیل می‌دهد که اگر زیرساخت‌های مصرف آن گسترش نمی‌یافت، نفتی هم برای صادرات وجود نداشت. پس شما می‌توانید راه محسن خلیلی را به عنوان یک کارآفرین ارزیابی کنید.

یکی از نمودهای رفتار مدنی در اقتصاد و فعالیت‌های اقتصادی تشکل‌گرایی است. در بسیاری از موارد شما را به عنوان پدر تشکل‌گرایی می‌شناسند. خودتان این رفتار را تا چه حد می‌پذیرید؟
باید دیدگاه‌ها را اصلاح کنیم. ایجاد تغییر چه در دیدگاه‌های کارآفرینان و چه در ارتباط با راه‌هایی که برای توسعه اقتصادی پیموده‌ایم، یک ضرورت است. من با مفهوم اساسی جامعه مدنی، حدود ۱۲ تا ۱۵ سال است که آشنا شده‌ام. در واقع بدون آنکه در مورد جامعه مدنی مطالعه کرده باشم یا آن را بشناسم از سال ۱۳۲۸ تاکنون در وادی اعتلای رفتار جامعه مدنی کوشیده‌ام. بخش اعظمی از فعالیت‌های من در دو بخش کارآفرینی و تشکل‌گرایی متمرکز شده است. البته از مباحث تئوریک اقتصادی و کارآفرینی نیز غافل نبوده‌ام. همیشه سعی کرده‌ام که با دیدگاه‌های اقتصاددانان و جامعه‌شناسان ایرانی آشنا شوم. در میان اقتصاددانان استادان و دوستان بسیار خوبی داشته‌ام. اما در میان جامعه‌شناسان جز مرحوم علی اسدی، معلم دیگری نداشته‌ام و از این بعد همواره احساس خسران و ضعف کرده‌ام. معتقدم کارآفرینان باید از اطلاعات و دانشی جامع برخوردار و به مصلحت‌های ملی نیز واقف باشند. البته تحولات دانشگاهی پس از انقلاب تا حدودی در این زمینه موثر بوده و نیمی از جامعه را که بانوان باشند به معرکه آورده است. تحول وسیعی در انتظار ایران است که امیدوارم دانشمندان و روشنفکران راه فردای ما را هدایت کنند.

آیا گرایش شما به سوی تشکل‌گرایی به دلیل ضعف فعالان اقتصادی در این عرصه نبوده است؟ البته فعالان اقتصادی هنوز هم به آگاهی‌های لازم که شما برای ترویج آن تلاش کرده‌اید، دست نیافته‌اند.
من این رشته فعالیت را از سال 1328 و در دانشگاه تهران آغاز کرده‌ام. جریان ملی شدن صنعت نفت، خطر عظیم تلاش‌ها و فعالیت‌های حزب توده، هزار و 500 کیلومتر مرز با اتحاد جماهیر شوروی و توسعه سریع کمونیسم در جهان، مرا وادار کرد که به وادی تفکرات سیاسی و فلسفی وارد شوم و فعالیت‌هایی را در این زمینه آغاز کنم.‌ در واقع زیربنای فکری من را لطمات ظالمانه حزب توده به میهن عزیزمان و جنایاتی که علیه مصدق صورت گرفت، بنیان نهاد. هنگامی که مشغول غارت منزل دکتر مصدق بودند، من هم در خیابان کاخ (فلسطین) کنار منزل مصدق ایستاده بودم که «شعبان بی‌مخ» سرخود را به نرده‌های آهنی می‌کوبید و سرهنگ ممتاز را که حافظ خانه مصدق بود به اسیری بردند. من همان روز، گریه‌کنان و پیاده به خیابان دربند، کوچه خلیلی، به سمت منزل پدرم حرکت کردم و در طول مسیر به این موضوع اندیشیدم و با خود گفتم تا زمانی که مردم از توان اقتصادی بهره‌مند نباشند و از اشتغال حرفه‌ای محروم باشند و البته معارف اجتماعی آنان افزایش نیابد، تحولی در ایران رخ نخواهد داد. بنابراین از همان زمان، راه صنعتی کردن کشور و تشکل‌گرایی را پی گرفتم. و در نهایت اینکه خود را در صف مبارزه با روشنفکران مخالف اقتصاد آزاد می‌دانم. شما نمی‌دانید ما برای جلوگیری از دولتی شدن کامل اقتصاد چه تلاشی کردیم. اتاق بازرگانی اگر در دهه ۶۰ نبود، این ژست‌های روشنفکرانه سوسیالیستی ایران را به ورطه نابودی می‌کشاند.

آیا ما نظیر مهندس محسن خلیلی در اقتصاد ایران داریم؟
من فکر می‌کنم کمتر افرادی هستند که هم تولیدکننده باشند و هم دغدغه اجتماعی داشته باشند. شما بهتر می‌دانید که با حال و روزی که پیدا کرده‌ام، ذره‌ای از حضورم در اتاق بازرگانی تهران و دیگر تشکل‌ها کاسته نشده است. فعالیت‌های خیرخواهانه من همچنان ادامه دارد. از نقش خود در موسسه‌های خیریه غافل نیستم و در کنار آن به ترویج مسوولیت‌های اجتماعی مشغول هستم. در جامعه ما کارآفرینان و سرمایه‌گذاران هنوز به رشد کافی نرسیده‌اند که به مسوولیت‌های اجتماعی توجه کنند و ما به لحاظ سرمایه اجتماعی در زمینه تولید و توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی دچار ضعف هستیم. باید تلاش کنیم که کارآفرینان ایرانی خود را در مقابل جامعه مسوول بدانند. به هر حال سرمایه‌داران و کارآفرینان در تاریخ ایران مورد بی‌مهری واقع شده‌اند و نگرش کارآفرینان نسبت به جامعه نیز نگرشی انعکاسی است. به دلیل آنکه سرمایه‌دار از حمایت اجتماعی و حمایت قضایی بی‌بهره است، طبیعی است که صرفاً به فکر خویش باشد و حتی‌المقدور از بیان رقم دارایی‌های خود امتناع کند. کاش روزی را ببینم که اقتصاد رقابتی شود. روزی که رانت‌های اقتصاد دولتی برچیده شود. روزی که دولت خدمتگزار واقعی تولید و سرمایه کشور باشد. روزی که قوه قضائیه محکم پشت سرمایه‌دار بایستد. روزی که مجلس تنها به این دلیل تشکیل جلسه دهد که فضای کسب وکار را بهبود بخشد.

محسن خلیلی

بوتان (2)

بوتان (1)

سفر مطالعاتی محمود خلیلی و پسرش محسن خلیلی برای تاسیس بوتان

محسن خلیلی بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه تهران همراه پدرش محمود خلیلی که از صنعتگران به نام و بنیان‌گذار برق نوین کشور بود، برای یک سفر مطالعاتی به اروپا و آمریکا رفت. بعد پس از بازگشت به ایران شرکت بوتان را به اتفاق پدر و برادرش به ثبت رساند و در سال ۱۳۳۳ اولین نسل از محصولات گاز سوز را تولید کردند.