نوشته‌ها

توجه شرکت‌ها به مسئولیت اجتماعی، تحول‌ساز اخلاق و اقتصاد است

گفت‌وگو با محسن خلیلی‌عراقی درباره وضعیت اخلاق در کسب‌وکار

سایت اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران 29 مهر 1398

به‌گفته خلیلی‌عراقی پدر صنعت ایران، آزادی و رقابت‌پذیری دو اصلی است که می‌تواند مقوم اخلاقی‌تر شدن فضای کسب‌وکار باشد. همچنین توجه به مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها می‌تواند مقوم اخلاق باشد.

آزادی و رقابت‌پذیری دو اصلی است که می‌تواند قوام‌دهنده اخلاق در فضای کسب‌وکار باشد. محسن خلیلی‌عراقی، پدر صنعت ایران معتقد است: پشت صف‌ها رانت خوابیده است و کسانی که نفوذ سیاسی بالایی دارند از آن استفاده می‌کنند. خلیلی‌عراقی معتقد است که در حوزه تجارت در بازارهای کوچک و محلی اعتماد و اعتبار به عنوان ابزار کنترلی وجود داشت. او تاکید می‌کند که بهترین راه و روش هم‌آمیزی و هم‌افزایی تحول‌ساز اخلاق و اقتصاد، مسئولیت اجتماعی شرکت‌هاست. این گفت‌وگو را بخوانید.

اين روزها از بی اخلاقی در حوزه كسب و كار می گويند؛ چرا كسب و كارها بی اخلاق شده اند؟

اینكه امروز از  “بی اخلاقی در حوزه كسب و كار”  می گویند می تواند وجوه مثبت و منفی داشته باشد. وجه مثبت آن ، بیانگر توجه جامعه به ضرورت وجود  این مولفه در فعالیت اقتصادی است . در واقع اكنون جامعه به این هوشیاری تاریخی رسیده است كه هر كسب و كاری را بر نمی تابد و عنصر اخلاق را ضرورت فعالیت اقتصادی برمی شمارد.

اما وجه منفی همان است كه همه می دانیم ، اینكه متاسفانه به علل مختلف اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی  مشاهده می كنیم كه در مواردی رو به تزایید افراد برای كسب سود فردی منافع ملی و اجتماعی را زیر سوال می برند و جامعه را با محصولات و خدمات معیوب شان دچار ضرر و زیان و بعضا نیستی و نابودی می كنند (نمونه های بی اخلاقی  در حوزه تولیدات و خدمات دارویی و بهداشتی و خوراكی و…. ). اینكه اما فرموده اید ” چرا كسب و كارها بی اخلاق شده اند ؟ ”  ،  فرضی است كه مانند هر فرض دیگری نیاز به اثبات و سپس بحث و جدل دارد. معلوم نیست فرض خبرنگار محترم صحیح باشد و باید گزارشهای آماری و بررسی های میدانی و.. پشتوانه این ادعای مفروض باشد.

شاهد رواج بی‌اخلاقی را می‌توان در بروز فسادهای اقتصادی دانست. این نوع بی‌اخلاقی چگونه در کسب‌و کارها جا گرفته است؟ آيا وضعيت اخلاق در حوزه های متعدد مثل بازرگانی و تجارت با صنعت فرق می كند؟

دلایل بی اخلاقی در كسب و كارها همچنان كه قبلا اشاره  شد ابعاد و عرصه های مختلف دارد و تبیین آن امر ساده ای نیست . اما شاید یك منظر كلی و دلیل اصلی به گواهی معیارها و شاخص های اقتصادی ، میزان  ” آزادی ” و ” رقابت پذیری ” اقتصادی است . بعبارتی هر چه اقتصادی از انحصارات و مداخلات اختلال زای دولت ها و بگیر وببند و زور و تحكم خالی تر و ” آزادی ” و ایجاد فضای امن و آرامش و ثبات اقتصادی و حضور دولت ها به عنوان داور و نه بازیگر در عرصه اقتصادی و قدرتمندی نهادها و تشكل های صنفی و مدنی افزون باشد می توان شاهد اخلاق بیشتر در كسب و كارها و عرصه اقتصاد بود.

اینكه آیا اخلاق در عرصه های مختلف اقتصادی همچون صنعت و تجارت  با یكدیگر متفاوت است یا خیر به گمانم نمی توان حكم كلی داد. بسته به ساختار و سازوكار عرصه های مختلف اقتصادی در هر كشور و در دورههای زمانی مختلف با یكدیگر دارد و میزان وجود و رعایت همان اصول فوق یعنی ” آزادی ” و ” رقابت پذیری “.

ساختار اقتصادی و توليد رانت محور چقدر بر وضعيت اخلاق در بازار تاثير گذاشته است ؟

قطعا تاثیر رانت بر اخلاق كسب و كار بسیار است مثلا  فساد جایی رخ می دهد كه  نرخ بهره پایین نگاه داشته می شود و برای گرفتن وام های ارزان قیمت، پشت در بانک صف بسته می شود. البته مردم عادی نمی توانند این وام ها را بگیرند، بلکه کسانی که نفوذ سیاسی دارند و صاحب شرکت های بزرگ دولتی هستند این منابع را دریافت و سپس تلف می کنند .همینطور ثابت نگاه داشتن نرخ ارز و یا زیر قیمت بازار بودن آن كه حجم عظیمی از فساد و بی اخلاقی ها را باعث می شود و به شكل گیری اقتصاد سایه و قاچاق و… منجر می شود.

چرا نسل جديد بازاری ها بدنبال سود كلان هستند؟

 اینكه  سوال فرمودید نسل جدید بازاری ها بدنبال سود كلان هستند ، فرضی است كه باید همچون سوال اول ، ابتدا اثبات شود و من از آن بی خبرم. اما یك نكته به هر حال وجود دارد و آن این است كه اولا اقتصاد كشورمان مانند تمام اقتصادها در حال بزرگ شدن است و طبعا این امر سبب بازدهی بیشتر در اقتصاد می شود. اشكالی هم ندارد اگر بنگاههای تجاری به سود بیشتری برسند مشروط بر آنكه در چارچوب قانون و پرداخت مالیات و…باشد. در جهان هم مشاهده می كنیم كه هر ساله فهرست میلیاردرها و سود بنگاههای تجاری و خدماتی و… افزون می شود و جامعه هم ضد اخلاقی تر نمی شود و چه بسا بالعكس. به هر حال كسب سود و افزایش آن منافاتی با اخلاق ندارد مشروط به شروطی كه عرض شد.

در بازار سنتی سازوكارهای حاكم چگونه می توانست از زياده خواهی ها جلوگيری كند ؟

پاسخ این سوال مانند سوال قبل برای من دشوار است . چرا كه اینجانب  از ابتدای فعالیت اقتصادی خود  در قالب ” صنعت ” فعال بوده ام و هرگز كار تجاری نكرده ام و با رسم و رسومات این حوزه ارتباط نزدیكی ندارم.اما برای آنكه این سوال تان بی پاسخ نماند و از منظر یك  شهروند پاسخم این است كه  به گمانم عامل این قضیه وجود دو مولفه  ” اعتماد ” و ” اعتبار ” بوده است. در معاملات به هم اعتماد می كردند و اگر هر یك از طرفین از این اعتماد سو استفاده می كرد ، ” اعتبار ” خود را از دست می داد و از بازار حذف می شد. این مكانیزم البته همچنان در بازار های كوچك و محلی  جواب می دهد اما در بازارهای بزرگ نیازمند ابزار كنترلی دیگری است.

به نظر شما علم حقوق می تواند فضا را اخلاقی تر كند؟

اصولا این دو در هم تنیده اند و غیر قابل تفكیك از یكدیگر . چنانكه پایه بسیاری از قواعد حقوقی ، اصول اخلاقی است و اصول اخلاقی فراهم كننده محیط لازم برای اجرای قواعد حقوقی . مهمترین اصل حقوقی ” محترم بودن حق مالكیت ” است . این اصل حقوقی بر اساس این اصل اخلاقی بنا شده  است كه انسان آزاد ، انسانی است كه حق اعمال اراده بر جان و مال خود را دارد والا برده است.

بر این اساس هر چه علم حقوق بر آمده و در پیوند با مبانی و هنجارهای اخلاقی و ارزشی جامعه باشد ، علمی قابل قبول تر و اجرا شدنی تر برای فیصله اختلافات و تعارضات است.

برخی معتقدند كه دنباله روی از نفع فردی خلاف اخلاق است و برخی عكس اين نكته را می گويند. مرز اينها كجاست؟

پاسخ این سوال بنظر بدیهی است. كسانی كه تاریخ علم اقتصاد را در حد حداقلی خوانده اند با این جملات آدام اسمیت كه او را پدر علم اقتصاد می دانند آشنایند كه «اگر ما به غذای شب مان امیدواریم، نه از خیرخواهی قصاب، نوشابه ساز، یا نانوا، بلكه به خاطر توجه آنها به منافع خودشان است» بنابراین فرد با پیگیری منفعت خودش « توسط یك دست نامرئی اهدافی را بدون آنكه هیچ تعمدی در كار باشد، میسر می سازد.». این البته چنانكه گاه به غلط پنداشته می شود بـه معنای مـادیگـری فـردی نیست كـه آدام اسمیـت بـه شدت با آن مخالف بـود و  نتیجه آن را «همیشه و در نهایـت درجه حقیـر و بی ارزش» می دانست بلكه ضرورت وجود منفعت یا « سود » در هر فعالیت اقتصادی برای پا گرفتن آن است.

در كشور ما اما این دو به غلط معنا و فهم گردید. چنانكه نظام بازار آزاد و كسب منفعت و سود در تضاد با حس نوعدوستی و  انسانیت و در معنای « سوداگری » تعبیر شد.

 به گمانم قانون آن معیاری است كه مرز سودجویی مضر به حال جامعه و سودی كه خیر عمومی را در بر دارد مشخص می كند. اگر سودی از فعالیتی سالم و با رعایت قانون فراهم شده باشد نه تنها صحیح بلكه لازم و ضروری و عامل پیشرفت و توسعه جوامع است.

نظارت در حوزه كسب و كار چگونه بايد باشد تا نتيجه آن اخلاقی شدن فضا باشد؟

اخلاقی شدن فضای كسب و كار در عین نظارت بر آن ، همواره از مشكلات و چالش های فعالیت اقتصادی است. به گمانم هر گاه نظارت در چارچوب قواعد و قوانین اقتصادی و سبب ارتقا فضای رقابتی و نه مداخله گرانه و اختلال زا باشد ، نظارتی صحیح و در خدمت ارتقا اخلاقی بازیگران است. ناظر باید همچون ” داور ” و نه یكی از بازیگران اجازه دهد بازی اقتصاد بر اساس قواعد مشخص شده و مورد تائید خرد جمعی در جریان باشد به نفع یا ضرر یكی از بازیگران سوت نزند!

راهكار بهسازی در حوزه كسب و كار كدام  است ؟

تجربه حدود 70 ساله این ارادتمند در خدمتگزاری به اقتصاد ملی و صنعت كشور نشان می دهد كه هرگاه ” اقتصاد ” قربانی سیاست شده است  اگرچه در كوتاه مدت و بظاهر مشكلات رفع و رجوع شده و بهبود وضعیت اقتصادی نمایان گردیده اما این خوش بینی به سرعت جای خود را به واقعیت ناگوار تشدید مشكلات و عقب ماندگی اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی  داده است. . تجربه ارادتمند در فراز و فرود دهه های  20 و 30 و  غلبه شور و احساسات بر شعور و عقلانیت و نیز سالهای دهه 50 و افزایش درآمدهای نفتی و سودای تمدن بزرگ و سپس زمان انقلاب و ملی و مصادره كردن ها و …موید این نظر است.

در تمام این دوران اینجانب  به چشم خود دیده و با گوشت و پوست خود لمس كرده ام كه تخاصم و قهر با جهان و  بگیر و ببند و ممنوعیت و محدودیت و تعزیر و فلك كردن  و… چه بلایایی  بر سر اقتصاد ملی و بنگاههای صنعتی آورده است و اخلاق را در فضای كسب و كار و فعالیت اقتصادی بشدت  تنزل داده است. لذا خرد حكم می كند كه  آزموده را و  بار دیگر نیازماییم و با ایجاد فضای رقابتی هم امكان رشد و توسعه به اقتصاد ملی و صنعت داخلی دهیم و هم اخلاق را پاس بداریم و ارتقا بخشیم و آدمیان را در مسیر بی اخلاقی و خلاف و فساد سوق ندهیم.

 در خاتمه بد نیست اشاره ای داشته باشم به مسئولیت اجتماعی شركت ها كه با اخلاق گره خورده است. در واقع همانطوریكه در پاسخ به سولات فوق عرض نمودم ارتباط تنگاتنگ ” اخلاق”  و ” اقتصاد ” در  روزگار گسترش و تعمیق بازارهای آزاد و رقابتی   ،  ضرورتی است  انكار ناپذیر و  اختلاف و جدایی این دو از یكدیگر  سرآغاز بسیاری از ناپایداری ها و عقب ماندگی ها  . در واقع  سازوكار و مناسبات  اقتصادی تنها  در چارچوب قواعد و ملاحظات اخلاقی ، ثمر بخش بوده و سعادت و رفاه بشری را تضمین می كند.

اما به گمانم بهترین راه و روش این هم آمیزی و هم افزایی تحول ساز اخلاق و اقتصاد، “مسئولیت اجتماعی شركت ها”ست . شیوه هایی كه فعالان  اقتصادی را در مسیری انسانی و اخلاقی به تكاپو  در آورده و  همساز و هماهنگ شان  می سازد تا  ضمن كسب منفعت فردی و بنگاهی،  توسعه‌ای خردمندانه را برای میهن مان به ارمغان آورند. 

تجارب اینجانب به عنوان یكی از رهروان راه كارآفرینی و صنعتی شدن كشور  نیز گواهی می دهد، مسئولیت شناسی نسبت به جامعه و  برخورداری از رفتار و اخلاق  نیكو و آزادمنشانه   از خصایل ممیزه كار آفرینان موفق وتلاشگران عرصه بهبود و تعالی اقتصاد ملی است

در اینجا بد نیست  به تجربه شخصی خود در خصوص مسئولیت اجتماعی شرکتها اشاره کنم. شخصاً در خدمت پدر کسب و کاری که بدان اهتمام ورزیدیم استفاده از گاز در کشور بود که عملاً  در پیشگیری از امحا جنگلها و جانشینی زغال و حرارت لازم برای طبخ غذای مردم و نظافت زندگی و رهایی از سوزانیدن چوب و خدمت به اوقات مصروف خانم های خانه دار کمک بسیاری به اقتصاد ملی نمود و این امکان را ایجاد کرد که اکنون قادر به آن باشیم که به سبب استفاده گاز در مصرف داخلی نفتی برای صادرات داشته باشیم. براین اساس ضمن آنکه کسب و کاری فراهم شد مصالح جامعه نیز تامین گردید. لذا اعتقاد به مصلحت های اجتماعی و انتخاب کسب و کار منطبق با نیازها و مزیت های اقتصادی کشور خود می تواند در خدمت جامعه و ایفای مسئولیت اجتماعی شرکتها محسوب شود. 

لذا اولویت و هدفگذاری اصلی و كانونی ما در حوزه مسئولیت اجتماعی شركتها در وضعیت امروز كشورمان ، مشاركت فكری و مالی و مادی در بهبود فضای اقتصادی در حوزه خرد و كلان و فضای كسب و کار و ارتقاء تولید ناخالص داخلی است. بقول معروف با بزرگ شدن کیک اقتصاد امکان برخورداری بیشتری برای آحاد جامعه فراهم خواهد شد و با كاهش فقر و بیكاری و… بی شك  محیط های بس مناسب تری برای رشد و تعمیق اخلاق و فضائل انسانی خواهیم داشت.

هوش تاریخی و ماندگاری این سرزمین

 شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، شماره ۲۸۰۶

 محسن خلیلی عراقی ( رئیس هیئت مدیره کنفدراسیون صنعت ایران)

«حیات ملی» با وجود همه پستی ها و بلندی ها و فرازونشیب ها، یک «پیوستار» است، پیوستاری که گزینش و انتخاب های ما، نقشی اساسی در شکل گیری آن دارد و چگونگی آن را عینیت می بخشد. این «ما» البته جمع «من»های فردی و ویژگی های شخصیتی، روانی، ژنتیکی و ساختارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است.

پس آنچه «هست» ماحصل انتخاب های ماست. «ما»یی که اراده داریم و انتخاب می کنیم و بر اساس اندیشه و شرایط، کنشگری می کنیم و نمی توانیم از عواقب عملمان شانه خالی کنیم، اما هیچ وضعیت «حاضر» ی قطعا یکباره «حادث» نمی شود و حلقه حلقه و زنجیروار و در فرایند تاریخی و در گذر زمان و در چارچوب جغرافیای مشخص واقع می شود. شاید به سبب این درهم آمیزی و پیچیدگی انبوه عوامل کوچک و بزرگ تاثیرگذار بر نحوه ساخته شدن موجودیت ها، نقش «انتخاب»ها کم رنگ و «جبر» و «قدرت» دست های «پنهان»… در باور عام پررنگ تر و چه بسا علت و علل وضعیت محقق شده امروز پنداشته می شود.

پنداری که البته می تواند «شیرین» و «آرامش بخش» و رافع مسئولیت های فردی و جمعی در زایش و تداوم مسائل و مشکلات و چه بسا بحران های گریبان گیر نیز باشد. باطل السحر این وضعیت آن است که در درجه اول «دید تاریخی» داشته باشیم و عمق و لایه لایه های مسائل را بکاویم و سرخوشانه از روی حوادث و به خصوص «بزنگاه»ها که تغییرات اساسی را در حیات هر جامعه ای ایفا می کند، پرش نکنیم. دیگر آنکه آنچه «هست» را حاصل عملکرد خود بدانیم؛ چه خوب و چه بد. خوبی ها را تقویت و بدی ها را رفع کنیم. این تنها مسیر و راهی است که این سالخورده در این سال های دهه ۸۰ عمر به عنوان ماحصل تجربه زیست شده خود برای پایایی و پویایی ملی امکان پذیر می داند و غیر از این را بیراهه و بازگشت به عقب.

بی گمان «برجام» از آن «بزنگاه»های بسیار حساس تاریخی در تداوم حیات ملی مان بوده است که اگر خوب وارسی و تحلیل شود و نحوه عملکرد همگانی (حاکمیت – جامعه) مورد مداقه قرار گیرد، می تواند در این روزهای دشوار و پیچیده روی کارآمدن رئیس جمهور جدید آمریکا، به عنوان پدیده ای بسیار عجیب در تاریخ آمریکا، به ما بسیار کمک کند. شاکله های توافق برجام به عنوان یک دستاورد بس ارزشمند ملی آنچنان که نگارنده فهمیده، عبارت بوده است از: میل به ماندگاری؛ ماندنی شرافتمندانه، باور به توانایی و توانمندی خود، عقلانی دانستن مذاکره و گفت وگو به جای ستیز و خصومت و قائل بودن به بهره مندی طرف های دیگر منازعه از حداقل هایی از عقل و انصاف. دستاوردها نیز البته بسیار بوده است؛ از افزایش ثبات و امنیت به عنوان اصلی ترین مولفه هر حرکت توسعه ای و پیش بینی پذیری اقتصاد تا جلوگیری از سقوط رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص ملی و تک رقمی شدن نرخ تورم و انضباط مالی و افزایش صادرات نفتی و غیرنفتی و کاهش قاچاق و….

آنچه بی گمان سبب ماندگاری این سرزمین کهن و بس غنی و با تمدنی بزرگ و قابل افتخار و غرورآفرین شده، همین نوع هوش تاریخی و ارزیابی درست شرایط در بزنگاه های تاریخی بوده است. تمامیت ارضی و منافع ملی همواره توانسته به عنوان دو اصل طلایی ما را با وجود اختلافات محتمل درونی در مقابل خطرات مصون دارد و ماندگار کند.

اکنون بار دیگر در جهان سخت پرآشوب و ساختارهای شکننده و در فضای مشکلات داخلی که بخشی از آنها نظیر بحران آب و محیط زیست مخاطراتی تمدنی است، در معرض انتخابی دیگر قرار گرفته ایم: بزرگ نمایی اختلافات و دشمنی ها یا برجسته کردن اشتراکات و دوستی ها؟ نگارنده سخت امیدوار و معتقد است که نظام و حاکمیت این دومی را چنان که در سند چشم انداز ۲۰ساله و منشور اقتصاد مقاومتی (اقتصادی درون زا و برون گرا و رقابت پذیر) مشخص کرده است، به عنوان راه اصلی و مسیر حرکت آینده میهن قرار خواهد داد و اختلاف افکنان و ستیزه جویان را در موضع انصاف می نشاند. چراکه باید این میهن و سرزمین بماند و «پیوستار» حیات ملی نه فقط آنکه خدای ناکرده گسسته نشود، بلکه محکم تر و استوارتر از پیش و در قالب قدرتی بزرگ در گستره تاریخ همچنان بماند و بدرخشد.

همت عالی برای تبدیل نشدن ها به شدن

چهار‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۸، شماره ۳۶۷۳

 محسن خلیلی عراقی (چهره ماندگار صنعت)

بکوشید تا رنج ها کم کنید/ دل غمگنان شاد و بی غم کنید. خداوند متعال را سپاسگزارم که سال و مجالی دیگر را برای زیستن در این جهان و در این پهنه زیبا، -ایران- فراهم کرد؛ فرصتی که شایسته است در مسیر کاهش درد و رنج و آلام بشری و ایجاد خوشبختی و سعادت و رفاه انسان ها؛ آن هم در این وضعیت دشوار و شیوع بیماری نفس گیر اخیر، از آن بهره برد. آرزویی که البته به سادگی و یکباره به دست نمی آید؛ چرا که تغییر و تحول در طبیعت و جوامع انسانی امری بطئی و تدریجی است و از پس دوره های زمانی طولانی حادث می شود؛ اما این به معنای سکون نیست و در پس آرامش ظاهری، جنب و جوشی وسیع و عمیق در جان جهان جاری است و هر از چندگاهی «نقاط عطفی» در روند حرکتی طبیعت و جامعه رخ می دهد.

به گمان نگارنده ما به عنوان نوع انسان و همچنین به عنوان شهروند جهانی و نیز در مقام انسانی ایرانی، اکنون در آستانه نقاط عطف مهمی قرار گرفته ایم که لازم است این موقعیت ها را بشناسیم و در آستانه سال جدید همه توان و امکانات فکری و مادی و معنوی خود را برای مواجهه خلاقانه با این وضعیت مهیا کنیم.

نقطه عطف اول، تحول در طبیعت است و پدیده گرمایش زمین که آثار خود را در بالاآمدن آب اقیانوس ها و دریاها و آب شدن یخ های قطبی و خطر به زیر آب رفتن مناطق وسیعی از خشکی ها و آتش سوزی جنگل ها و… نشان داده و جهانیان را در قالب پیمان های جهانی و مهم ترین آنها «کنفرانس تغییر اقلیم پاریس» به چاره جویی واداشته است. 

نقطه عطف دوم و به عنوان شهروند جهانی، تحول عمیق و سرسام آوری است که در عرصه تکنولوژی در حال وقوع است و دهکده جهانی امروز را بیش از پیش به هم نزدیک تر (در قضیه سرعت عجیب شیوع بیماری کرونا وجه بد این نزدیکی و ارتباط خود را به طور کامل نشان داد) و همسان تر کرده است. از انقلاب چهارم صنعتی و هوش مصنوعی تا تحولات علم ژنتیک و… به قول «یووال نوح هراری»: «بشر با انقلاب هایی بی سابقه روبه روست؛ همه داستان های قدیمی ما در حال فروپاشی هستند و هیچ داستان جدیدی تاکنون برای جایگزینی شان پدید نیامده است».

اما نقطه عطف سوم که بیش از آن دو دیگر به امروز روز ما و در موقعیت یک انسان ایرانی مرتبط است، تحولات نسلی و جمعیتی و در کنار آن تغییرات وسیع و عمیق الگوهای زندگی و نیازها و ضرورت های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است که بخشی از آن ناشی از تغییرات جهانی و انقلاب های تکنولوژیک و بازارهای گره خوره جهانی و سهم مهم دیگری از آن، برآمده از تحولات درونی جامعه ایرانی در چهار دهه اخیر و خواست ها و مطالبات کمتر مورد توجه واقع شده در این سال هاست.

در این موضوع خاص و موقعیت ویژه، انسان ایرانی با چالش های بزرگی مواجه است؛ از چالش های کمبود منابع آبی و فرسایش های محیط زیستی تا تکافو نکردن درآمدهای نفتی به عنوان منبع اصلی تامین کننده هزینه های جمعیت هشتادو چند میلیونی و چالش ارتباط و تعامل موثر با جهان و حقوق شهروندی و نارسایی دستگاه بوروکراتیک و… . 

اما آنچه می توان در این واپسین روزهای سال ۹۸ و آغاز سال نو و به تاسی از نظام طبیعت و موفقیت های جوامع توسعه یافته و گذشته پرافتخار این مرز و بوم بیان کرد، آن است که انسان بر تمام این مشکلات و چالش ها، هرچند بزرگ و عظیم پیروز خواهد شد و تداوم خواهد یافت؛ مشروط بر آنکه «خود» را باور داشته باشد و به جای ناامیدی و یاس و سرخوردگی و انفعال، آستین همت بالا زده و دست به زانوی خود گیرد و برخیزد. برخیزد و با اتکا به نیروی عشق و خرد، جهانی زیباتر و انسانی تر و در همزیستی با طبیعت بسازد؛ چرا که سخت معتقدم آنچه انسان را به پیش می برد و اعتلا می بخشد، «عشق» و «خرد» است و نه «ستیز» و «تعصب». 

برای ما ایرانیان اما تلاشی مضاعف لازم است تا بر مشکلات و چالش های پیش روی مان غلبه کنیم و مانند همیشه تاریخ این سرزمین، نشدنی ها را به  «شدن» تبدیل کنیم که این مهم محقق نمی شود، جز بر مبنای عشق به آزادی و خیر عمومی و از طریق تامین منافع فردی در پرتو منافع ملی و از مسیر تلاش آگاهانه و خرد جمعی. 

ز دل ها همه کینه بیرون کنید/ به مهر اندر این کشور افسون کنید.

نوروزتان مبارک، سعادت تان پاینده و مهرتان پاید

دنیای اقتصاد

همصدایی برای استقرار پارادایم ملی

دنیای اقتصاد / شماره روزنامه: ۴۱۵۵  تاریخ چاپ: ۱۳۹۶/۰۷/۵

محسن خلیلی / رئیس هیات مدیره انجمن مدیران صنایع

تحلیل استاد عزیزم جناب آقای دکتر نیلی را در جلسه اخیر هیات نمایندگان اتاق ایران شنیدم. همچون همیشه و از جمله در زمان تدوین استراتژی توسعه صنعتی از سوی ایشان و تیم همکارانشان در اوایل دهه 80 بسیار بهره بردم. این بار البته ضمن استفاده بسیار از سخنانشان نگران و هراسناک شدم؛ نگرانی و هراسی که البته راه امید و بهبودی در آن بسته نبود، شاید اما دشوارتر از همیشه.

ایشان از 6 ابرچالش بحران آب، مسائل زیست محیطی، صندوق بازنشستگی، بودجه دولت، نظام بانکی و بیکاری سخن گفتند و اینکه تمامی این ابرچالش‌ها از درون نظام تصمیم‌گیری کشور بیرون آمده و از خارج وارد نشده است و دیگر آنکه ساختار فعلی اقتصادی ما نمی‌تواند سوخت لازم برای اقتصاد خوب را فراهم کند و اصلاح اقتصادی ضروری است و باید پارادایم مبتنی بر «اضمحلال منابع و رفاه مبتنی بر هدررفت منابع کشور» تغییر کند و نکات بس ارزشمند دیگر.

به گمانم مخاطب این سخنان هشدارآمیز عمدتا سه گروهند. یک گروه از مخاطبان، ما فعالان و صاحبان بنگاه‌های اقتصادی و کارآفرینانیم. یعنی همان کسانی که بخشی از آنان در جلسه نیز حضور داشتند. توقع از ما فعالان اقتصادی چنان که جناب دکتر نیلی نیز بر آن تاکید نهادند، تمرکز بر اصلاح یک سیاست خاص یعنی «اضمحلال منابع» است.

تحقق این خواست طبعا از یکسو حرکت همبسته صنفی و تشکلی و نهادی و ارائه راهکارهای علمی و اجرایی‌تر برای مشکلات مبتلا به و از سوی دیگر حرکت فردی در بنگاه‌ها را با ارتقای تحقیق و توسعه، ارتباط‌گیری با بنگاه‌ها و نهادهای مالی و توسعه‌ای جهانی و ارتقای کیفیت و کاهش قیمت محصولات و… می‌طلبد. گروه دوم مخاطبان به نظر، فعالان و کارشناسان و نخبگان جامعه و قشر متوسط‌ هستند که طی سال‌های اخیر با ادبیات اقتصادی آشنا و به‌عنوان گروه‌های مرجع تاثیرگذاری بس مهمی در حرکت‌های اقتصادی و اجتماعی دارند.

سومین مخاطبان و مهم‌ترین مخاطبان به نظر، مسوولان و مدیران دولتی و نهادهای حاکمیتی هستند که لازم است هر چه بیشتر اهمیت مشکلات را درک کنند و ضمن تحلیل و قبول اشتباهات گذشته به راه‌حل‌های اصیل‌تر و فرا رفتن از راه حل‌های کوتاه‌مدت و مسکن‌وار بیندیشند و جرات و جسارت بیشتری در جهت انجام اصلاحات ساختاری اقتصادی به خرج دهند. البته طی سال‌های اخیر نشانه‌هایی از این تحول در مسوولان دولت قابل مشاهده است. تک‌رقمی کردن تورم، انضباط مالی، رشدهای اقتصادی، کاهش قاچاق، تعامل بهتر و مناسب‌تر با جهان و نظایر آن که شایسته بسی تقدیر است.

به نظر در این مثلث مخاطبان «سرمایه‌گذاران و گردانندگان بنگاه‌های اقتصادی و کارآفرینان»، «نخبگان و کارشناسان» و «صاحبان قدرت و مدیران و مسوولان» باید همفکری و هم‌فضایی برای شروع تحولات اساسی صورت گیرد. قطعا غیبت هر یک از این سه ضلع در فرآیند ضروری و حیاتی اصلاحات ساختاری اقتصادی، این حرکت را به بن‌بست می‌کشاند. اما در این میان به نظر نقش نظام حکمرانی بسیار برجسته‌تر و موتور محرک این اصلاحات ساختاری است.

این مجموعه باید اراده سیاسی خود را برای انجام اصلاحات ساختاری با اتخاذ تصمیمات «سخت» به جای تصمیمات «بد» (تعبیر از دکتر نیلی) به نمایش گذارد. اصلاحات در نحوه توزیع هدفمندی یارانه‌ها، نرخ ارز، اصلاحات نظام بانکی، کوچک کردن ساختار اداری و تشکیلاتی دولت، تعامل هرچه بیشتر با جهان و به خصوص کشورهای منطقه و… از جمله اقداماتی است که باید از سوی نظام حکمرانی آغاز شود و دو ضلع دیگر یعنی فعالان اقتصادی و نخبگان جامعه پیش‌برنده آن باشند.

به هرحال مجموعه سخنان هشداردهنده جناب دکتر نیلی طی سال‌های اخیر که سلامت، صحت و راه حل پیشنهادی‌شان با اندک تجارب این خدمتگزار در حوزه‌های مختلف صنعتی، تامین اجتماعی و نظام بانکی همسو است، ضرورت تحول پارادایم موجود و انجام پارادایم شیفت را به امری ناگریز برای تداوم حیات ملی تبدیل می‌کند.

تحولی پارادایمیک که صبوری و عزم ملی را می‌طلبد و تاریخ نشان داده است ملت کهن ایران این ظرفیت‌ها را در خود دارد. مشروط برآنکه بر داشته‌های خود «آگاهی» و به توانایی‌های خود «ایمان» داشته باشد؛ امید است چنین شود.