كتاب “خاطرات ماندگار”

  • پاسخ سوالات انجمن مهندسین پلیمر و شیمی

كودكی

-در پنجم تیرماه 1308 در خانواده‌ای صنعت‌پیشه و روحانی در محله دروازه شمیران  تهران به دنیا آمدم. فرزند سوم خانواده ای با  نه فرزند حاصل ازدواج مردی معتقد و خودساخته و كارآفرین – محمود خلیلی و بانویی عاشق و صبور و فداكار به نام جمیله ام.

در واقع چشم که باز کردم خود را زیر سایه پدری یافتم که آرام و قرار نداشت. پدری که شغل معلمی را رها کرده و به سوی صنعت رفته بود و با اندک پس انداز مادرم كارگاهی را اجاره و شروع به تعمیر موتورهای سنگین کرده بود. رفته رفته کار و بارش گرفته بود و دیگر نه او شب و روز داشت و نه ما. بدنبال او می دویدیم. به مدیریت و ریاست اداره برق پایتخت رسید و روشنایی بخش خانه و کاشانه مردم شد. «روشنایی » که پس از زمانی جای خود را به « گرما » داد و با آوردن صنعت گاز به کشور « گرما بخش » زندگی مردم گردید. تحت تربیت چنین پدری و البته مادری به غایت حلیم ، دانا ، عاشق و فداکار که محبت و عشق ورزیدن را با از خودگذشتگی و تلاش شبانه روزی اش به ما آموخت ، « مادری بهتر از برگ درخت » (سهراب سپهری)،

مدرسه

پنج سالم بود كه روانه كودكستان برسابه شدم. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه پانزدهم بهمن آغاز كردم. در 9 سالگی به تجریش نقل‌مكان كردیم و از كلاس سوم دبستان در مدرسه شاهپور تجریش ادامه تحصیل دادم. پس از پایان دوران ابتدایی و سیكل اول متوسطه، دوره دوم متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر و كالج البرز گذراندم.

با تولیدات صنعتی – مثل موتور برق – در خانه و از طریق پدرم آشنا شدم و در 12 سالگی در كارگاه كوچكم در خانه پدری با ابزاری كه گرد آورده بودم، در حد دانشم وسایل مختلف می‌ساختم.

در بین دروس دبیرستان به فیزیك و شیمی و ریاضیات علاقه داشتم كه زیربنای تحصیلات رشته مهندسی در دانشگاه تهران هم بود. با توجه به این علاقه ،  تاثیر گذارترین فرد بر من  در دوران تحصیلاتم دكترمجتهدی ، رئیس دبیرستان البرز بود كه ریاضیات  و مكانیك هم تدریس می كرد . البته در اینجا باید این نكته را در مورد خودم بگویم كه من دانش آموز متوسطی بودم لذا وقتی در  كنكور دانشكده فنی شركت كردم كه فقط 40 دانشجو می پذیرفت به هیچوجه برای خودم شانسی قائل نبودم و قبولی خود را بعید می دانستم؛ وقتی پسر عمه ام كه خود دانشجوی سال اول دانشكده پزشكی بود خبر موفقیت ام را به من داد اصلا باور نمی كردم و این خبر عالی ترین خاطره زندگی ام شد.

دانشگاه

پس از اخذ دیپلم ریاضی از دبیرستان البرز دردانشكده فنی  دانشگاه تهران در رشته مهندسی الكترومكانیك ادامه تحصیل دادم. در سال 1332 با دریافت درجه مهندسی فارغ‌التحصیل شدم. در مجموع اگر بخواهم از دوران تحصیل و رشته تحصیلی ام سخنی بگویم ،  احساس رضایت بسیار از انتخابم است. بعبارتی اگر باز به عقب برگردم ،  در همین رشته ادامه تحصل می دهم ، چرا كه همانطوریكه عرض كردم از طفولیت تكلیفم با خودم روشن بود و قصد تحصیل در رشته مهندسی را داشتم.

اما  همراهی پدر در صنعت و کار ، من دانشجوی دانشگاه فنی را از حضور در میدان فعالیت های اجتماعی و سیاسی باز نداشت که اصولاً « کار» برایم چنانکه آموخته بودم صرفا مفهومی « فردی  » نبود و در درون روابط و مناسبات سیاسی و اجتماعی معنا می یافت. همکاری و همراهی با مجموعه دوستان و همکلاسی هایم در انجمن اسلامی و نهضت ملی شدن نفت، برگی از حیات من و درسی بزرگ برایم از زوایای جامعه و خصوصیات مردم کشورم بود..

در همین دوران بخشی از مهمترین تجربیات خود را كه بر تمامی زندگی ام تاثیر نهاد از سر گذراندم . به چشم خود سیل خروشان مردم را در حمایت از نهضت ملی  در 29 اسفند و نیز سی تیر و … دیدم  و به چشم خود غارت خانه دكتر مصدق  ، رهبر ملی شدن صنعت نفت را در یک روز نحس تاریخی ، 28 مرداد ،  نیز دیدم.

در همین دوران دانشجویی و  بعد از سقوط دكتر مصدق به این نتیجه رسیدم که با مردمی كـه دچار فقـر فرهنگی هستند، نمی‌توان كشور را ساخت و اداره كرد و برای این‌كه كشور پیشرفته‌ای داشته باشیم باید در مسیر صنعتی شدن گام برداریم. زمانی كه مردم در یك نظام صنعتی قرار بگیرند، می‌توانند امكانات تحصیلی مورد نیاز فرزندانشان را تامین كنند. برای ارتقای سطح فرهنگی هم چاره‌ای جز یادگیری و توسل به آموزش نمی‌دیدم كه لازمه این كار نیز برخورداری از حداقل امكانات مالی بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا حد امكان به صنعتی شدن كشورم كمك كنم. البته وضعیت جغرافیایی كشورمان كه نزولات جوی‌اش یك‌سوم كشورهای پرباران است نیز اقتضا می‌كند كه به صنعت محوریت دهیم و حتی كشاورزی را نیز در چارچوب توسعه صنعتی معنا کنیم.

سربازی

به خدمت سربازی نرفتم اما خود را همیشه سرباز وطن و خدمتگزار مردم و  میهنم احساس كرده ام و با تمام وجود در مسیر توسعه و پیشرفت و سرافرازی این سرزمین تلاش نموده و هر چه داشته و دارم را مصروف این راه نموده ام.

شغل

با فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، پدرم، ضمن درخواست از من برای همكاری با خودش، كسب و كاری را پیشنهاد کرد كه خود او در سفر به آبادان برای تاسیس كارخانه سیمان شناخته بود. من نیز هنگام كارآموزی كوتاه‌مدت در پالایشگاه آبادان با انرژی عظیمی كه می‌سوخت و از بین می‌رفت، آشنا شدم؛ یعنی صنعت گاز. پدرم پرسید که محسن آیا حاضری با من  برای استفاده از گاز كار كنی ؟ پیشنهادی كه درجا پذیرفتم . چرا كه این پیشنهاد افق امیدبخش و روشنی را در نظرگاهم مجسم کرد كه هم می‌توانست پاسخگوی رسالت اجتماعی‌ام باشد و آرزوهای آن روزگارانم را که به دلیل شكست نهضت ملی شدن صنعت نفت به دنبال كودتا بر باد رفته بود، برآورده نماید و هم زندگی برادران و خواهرانم را كه مشغول به تحصیل و بعضا كودك بودند، تامین کند.

با فروش برخی از اموال پدر و کمک چند شریک، شركت بوتان با مسئولیت محدود را در تاریخ نوزدهم مردادماه 1332 تاسیس نمودیم. در واقع پدرم ، اسفندیار یگانگی و من  موسسان شركت بوتان بودیم .  از آن‌جا كه تحقق هدف تعیین شده یعنی استفاده از گاز مایع  به سبب نزدیك به صفر بودن اطلاعات و امكانات در این زمینه در آن زمان بسیار غیرمحتمل می‌نمود، در خدمت پدر تصمیم به مطالعه در اروپا و آمریكا گرفتیم. این مطالعات با سفر به اروپا و آمریكا نزدیك به یك سال و راهنمایی اولیه برادرم مرحوم مهندس سعید خلیلی كه به اتفاق همسر و فرزندش در آمریكا زندگی می‌کرد و به تحصیل اشتغال داشت، انجام شد.

در مهر ماه 1332 پدرم  نامه ای به شركت ملی نفت ایران نوشت و تقاضای دریافت اطلاعات از طرز تحویل گاز به شركت بوتان و بهای هر تن گاز را  نمود كه پس از دریافت این پاسخ ها و سایر مراحل اداری  اولین محموله گاز مایع را به صورت آزمایشی در همان ماه تحویل گرفتیم . در همان سال ها محلی برای شركت در خیابان سعدی اجاره و نمایشگاهی در كنار آن دایر نمودیم  و كار مان رونق پیدا كرد. در آن سال ها یعنی سال های  32 تا حدود 35 جاده ارتباطی آبادان به تهران شرایط  نامناسب و بدی داشت و هر نوع وسیله نقلیه ای نمی توانست در این جاده آمد و رفت كند.  به همین دلیل شرکت بوتان با سرهم كردن وسایل باقی مانده از جنگ جهانی و تانكر وارداتی از آلمان موفق به ساخت نخستین تریلر به ظرفیت 12 تن شد تا به وسیله آن بتوان گاز را از این جاده سخت و دشوار به تهران حمل نمود. مرحوم عباس چمران كه در دانشكده فنی با من دوست و هم شاگردی  بود، در نصب تانك بر روی واگن و ایجاد ایستگاه تخلیه و بارگیری در خرمشهر و تپه سفید نقش چشمگیری داشت.

اما آوردن گاز مایع از جنوب به تهران و  انبار كردن آن در تانك های ذخیره سازی و سپس انتقال آن به سیلندرهای وارداتی كاری بسیار سخت بود . خاطرم می آید  نفت ملی شده بود و پالایشگاهها نیمه تعطیل بود. من و همسر عمه ام آبادان بودیم و می خواستیم كامیون ها را بار بزنیم اما آنجا مقررات انگلیسی ها حاكم بود و اجازه نمی دادند. زمان زیادی طول كشید تا گاز را پركنند حتی” فلینگ هد ” لازم برای پركردن را نداشتند. مدت زیادی طول كشید تا وسایل را ساختیم . نزدیك یك ماه  آبادان بودیم و توانستیم دو تانكر سه تنی را بار بزنیم . تانكر را پر كردیم یك  راننده عرب پیدا كردیم و یك راننده هم خودم بودم تا پس از چند روز و مشكلات فراوان و رانندگی در جادههای پر دست انداز كه به كتفم بسیار آسیب رساند  به تهران رسیدیم . از آن پس، استفاده از گاز مایع در كشور با ایجاد تاسیسات گازرسانی در تهران و سپس خوزستان و استان‌های مختلف میهن  توسط شركت بوتان عملیاتی شد . بعدها شركت‌های ایران‌گاز و پرسی‌گاز با سرمایه‌گذاری خارجی وارد این فعالیت شدند و متعاقب آن  به سبب رواج مصرف گاز مایع این حرفه صنعتی رونق بسیار یافت ،  چنانكه در حال حاضر تعدادواحدهای فعال در این حوزه  به 70 شركت می‌رسد و مصرف گاز مایع در كشور به دو میلیون تن در سال بالغ می شود . من مدت 5 سال برای توفیق شركت  بدون حقوق كار كردم ؛  شركتی كه ایجاد و فعالیت اش در استفاده از گاز مایع و اشاعه فرهنگ مصرف آن در كشور  ، در تاسیس شركت ملی گاز ایران در سال 1348 بی تاثیر نبود . اكنون  استفاده از گاز طبیعی در كشور فراگیر شده است ،  بطوریكه به باور متخصصان اقتصاد انرژی چنانچه گاز طبیعی وارد سبد انرژی مصرفی­كشور نمی شد ما اكنـون نفتی  هم برای صادر كردن نداشتیم.

پس از آنکه میل به تبدیل سوخت مصرفی خانوارها  از نفت به گاز افزایش یافت و سیلندرهای های بوتان در گوشه خانه ها جای خود را پیدا کرد، پیشنهاد ساخت وسایل گازسوز را به پدرم  دادم . لذا کار بوتان در میدان جدید آغاز شد با پیوستن برادران و خواهرم به فعالیت‌های صنعتی – خدماتی در شركت بوتان، تولید همه کالاهای گاز سوز و حمل و انتقال آن را که در کشور نیاز بود، به اتفاق سایر همكاران متخصص مان، پایه‌گذاری کردیم.این حركت سبب شد نخستین محصول این شركت یعنی آبگرمكن ایستاده 40 گالنی با كنترل ترموستاتیك روانه بازار شود. کار در این مسیر پیشرفت کرد و رفته رفته ساخت اجاق های رومیزی و پلوپزهای یك تا 4شعله آغاز شد. بعدها با استفاده از تكنیك های تازه لعاب كاری، تولیدات افزایش یافت. با این روند در سال 1343 شركت صنعتی بوتان سهامی خاص به طور مستقل تاسیس شد.

در واقع شرکت بوتان  كه کار خود را با تولید  آب گرمكن ، اجاق های رومیزی و اجاق های صنعتی و سپس سیلندرهای گاز آغاز کرده بود بتدریج اقدام به تولید اجاق گاز، سیلندر گاز مسافرتی ،  کباب پز، مینی فر، مایکروفر نمود . با پیشرفت های تکنولوژی و البته نوآوری های بوتان محصولات جدیدی نظیر آبگرمکن دیواری گازی، شوفاژ دیواری گازی و رادیاتور آلومینیومی و اخیرا فولادی  نیز به محصولات شرکت اضافه شد. در واقع ، شركت بوتان به موازات گسترش توزیع و اشاعه مصرف گاز مایع در كشور به طراحی و تاسیس واحدهای صنعتی و تولیدی عدیده ای  اقدام نمود بطوریكه گروه بوتان در طول حیات خود بیش از 200 نوع وسایل گاز سوز را تولید كرده است ؛ طراحی و ایجاد تاسیسات ذخـیره سازی و سیلندر پركنی، طراحی و احداث تاسیسات ذخیره سازی مصرف گاز مایع بالك، طراحی و احداث ترمینال های بارگیری و تخلیه گاز مایع ، و نیز ورود به تولید محصولات مختلف صنعتی مثل سیـلندر و مخزن ذخیره گاز  و تانكرهای حمل و نقل گاز در ابعاد و اندازه­های مختلف اقداماتی  برای پاسخگویی به گسترش عرصه كاربرد گاز برای بهبود شرایط زندگی و گسترش رفاه مردم بوده است.

این ضرورت های تازه، گسترش نـــیروی كار و توجه به تربیت نیروی انسانی و بالطبع آموزش فنی و ظرفیت سازی در زمینه های گوناگون سرمایه مالی، انسانی و توانایی­های فنی را در داخل شركت به ارمغان آورد. به گونه ای كه گروه بوتان در آغاز دهه پنجاه توانست بستر لازم برای صادرات محصولاتش را فراهم نماید. چنانكه این شركت اكنون بزرگترین تولیدكننده شوفاژ گازی دیواری و آبگرمكن كشور و سومین  تولیدكننده آبگرمكن گازی دیواری در جهان  می باشد.

در اینجا شاید بد نباشد به چند خاطره خود در این دوران اشاره كنم . از خاطراتم در  این سالها یكی ساخت اولین اجاق گاز ” وین پی”  برای طبخ  همبرگر بود كه 4000 هزار تومان كه در آن زمان  پول بسیار زیادی بود  را برای اولین وسیله ای كه با دست خودم ساخته بودم نصیب شركت كرد.

 خاطره دیگرم ساخت اولین آب گرمكن در كارگاه تپه سفید و دور از چشم پدرم بود كه وقتی متوجه شد گریه كرد و گفت : ” تو پسر صنعتگری هستی ” اولین آب گرمكن را در منزل  مهندس صفی اصفیا كه دوست صمیمی پدرم بود نصب كردیم. هر وسیله گاز سوز و جدیدی را ابتدا در خانه او نصب می كردیم . او استاد معدن دانشكده فنی بود كه بعدها رئیس سازمان برنامه و بودجه شد.

 از محصولات آن زمان شركت كه خیلی سر و صدا كرد اجاق گاز مسافرتی ( پیك نیك گاز ) بود . حس كردم مردم مسافرت و گردش را دوست دارند و معمولا وقتی شمال می روند شاخه ها را می شكنند و می سوزانند و جنگل آتش می گیرد . خیلی فكر كردم و با توجه به نیاز مردم و اتفاقات دنیا تصمیم به ساخت  اجاقی گرفتم كه اسم آن را اجاق پیك نیك گذاشتم.

شرکت بوتان اکنون درختی تناور است و علاوه بر تامین گاز مایع و وسایل گاز سوز و… كه عرض كردم در ایجاد درآمد ارزی و صرفه جویی ارزی و  ایجاد اشتغال خدمتگزار میهن است . همچنین با ترویج مصرف گاز  خدمتگزار حفظ محیط زیست و مانع قطع درختان و نابودی جنگل‌ها بوده است. خدمت دیگر صنعت گاز ، رهانیدن زنان ایرانی از سیاهکاری مطبخ می باشد.  زنانی كه در تمام جوامع  به عنوان یکی از محورها و پایه‌های توسعه و پیشرفت هر کشوری محسوب می شوند  و با آسان شدن  پخت و پز با استفاده از گاز توانستند بخشی از وقت و عمر گرانبهای خود را به جای هدر دادن در آشپزخانه‌های پردود، صرف آموختن و آموزش دادن کنند.

شرکت بوتان برای خانواده خلیلی هیچ‌گاه  نه یک واحد اقتصادی صرف بلکه یک آرمان اجتماعی بود ،  لذا همواره ارزش‌ها بر آن حاکم و در آن جاری بوده است؛ ارزش‌هایی همچون تواضع، احترام، صداقت و درستی، رابطه برد – برد، یادگیری مستمر، تصمیم‌گیری بر اساس اطلاعات واقعی، نوآوری و خلاقیت، مشتری‌مداری و رقابت، رعایت استانداردهای ایمنی حرفه‌ای و مسئولیت‌پذیری در مقابل جامعه.

 در این میان باید بر این نكته تاكید كنم كه در تمام دوران كاری ام  بیشتر از هر كس دیگری از  مرحوم پدرم تاثیر پذیرفتم و  البته آموزه های برادرانم كه تحصیلكرده آمریكا بودند نیز بسیار بر من تاثیر نهاد . این عزیزان بسیاری چیزها در این شغل و حرفه به من آموختند . حرفه ای كه برای من صرفا امر فردی نبود و در خود برایم  ایده آل و آرمان صنعتی شدن میهن و توسعه اقتصادی و افزایش درآمدملی و اشتغال سالم برای هم وطنانم در بر داشت.

در اینجا شایان ذكر است كه بخش عمده  فعالیت های  من  كه در واقع مانند شغل برایم می ماند  فعالیت های تشكل گرایی است . در واقع  از جوانی احساس كردم كه موفقیت در فعالیت حرفه ای در پرتو منافع و حركت هدفمند و منسجم گروهی  و جمعی  امكانپذیر است. لذا به سمت ایجاد تشكل‌ رفتم و در اولین گام در سال 1342 اقدام به تاسیس «سندیكای توزیع‌كنندگان گاز مایع ایران» نمودم . این سندیكا اكنون با نام «انجمن توزیع‌كنندگان گاز مایع ایران» فعال و ریاست هیات‌مدیره آن از آغاز تاكنون بر عهده اینجانب است. تاسیس «شورای سازندگان وسایل گازسوز» (1360) كه اكنون با نام «انجمن صنایع لوازم خانگی ایران» فعالیتش را ادامه می‌دهد، همكاری در تاسیس «انجمن مدیران صنایع ایران» (1359)، تاسیس «كنفدراسیون صنعت ایران» (1380)، همكاری در احیای «اتاق بازرگانی و صنایع و معادن و كشاورزی» در ابتدای انقلاب و عضویت در هیات‌رئیسه و هیات نمایندگان و بر عهده گرفتن مسئولیت در كمیسیون‌های این نهاد ارزشمند، نمایندگی كارفرمایان كشور در «شورای عالی كار» در سال‌های 58 و 62 و 85 تا 88، عضویت در هیات‌امنای «سازمان تامین اجتماعی»، عضویت در هیات‌مدیره «اتاق ایران و كانادا» و ریاست هیات‌مدیره «اتاق ایران و بلژیك» بمدت سی سال ، همكاری در تاسیس «كانون عالی كارفرمایان ایران» و ریاست هیات‌مدیره آن در دوره قبلی ، همكاری در تاسیس  «انجمن دارندگان نشان استاندارد»، عضویت در «شورای رقابت» و «شورای عالی سیاست‌های كلی اصل 44» تا همین چندسال قبل و… از جمله کارهایی است که انجام داده‌ و اكنون در حد مقدورات سالخوردگی و 90سالگی انجام می دهم.

خانواده

اهمیت کار و تلاش را از كودكی و از در درون محیط خانواده شناختم . از این منظر « خانواده » همیشه برایم عنصری بسیار مقدس و اصیل بوده است. چنانکه براساس همین تلقی، « صنعتی خانوادگی » و بـرمبنای « تعاملی فامیلی» را بنا نمودیم كه اكنون پس از شصت سال تلاش به پیاده نمودن طرح جانشین پروری و تداوم راه نسل دوم و انتقال آن به نسل سوم و چهارم انجامیده است.

من در سی و دو سالگی ازدواج كردم و مقدمه آشنایی من و همسرم ، در لندن و دوران تحصیل ایشان فراهم گردید . تحصیلاتی كه ادامه یافت و همسرم خانم مینا ریاحی موفق به اخذ درجه دكترای جامعه شناسی شد و به تدریس در دانشگاه تربیت معلم و دانشگاه دماوند پرداخت. صاحب دو فرزند دختر و پسر هستم . مژده خلیلی كه متولد 1342 و دارای مدرك حسابداری از دانشگاه كلمبیا و  حسابدار قسم خورده است و پیمان خلیلی كه متولد 1345 و دارای درجه دكترا در رشته علوم كامپیوتر از دانشگاه میشیگان  است .

بعنوان یك پدر همیشه آرزویم برای فرزندانم كه با آنان تفاهم كامل و محض دارم  آن بوده است كه برای میهن و مردم خود و دنیا افراد موثر و مفیدی باشند.شاید چنانكه شناخت ایشان از من نیز پدری خدمتگزار جامعه است كه بیشترین وقت خود را مصروف میهن نموده تا خانواده.

به گمانم یك ازدواج موفق یعنی تفاهم و درك متقابل . نمی دانم بگویم خوشبختانه یا متاسفانه بخش اعظم وقت گذاری و تلاش من برای میهن و مردمم بوده است و درجات تحصیلی و دانش فرزندانم مرهون همسرم است كه خود معلم و استاد دانشگاه بوده است . لذا من به همسرم بسیار مدیونم كه خلا مرا در تربیت و خدمت به فرزندانمان پر كرده است كه این فداكاری به اعتقادم برآمده از درك و فهم والای ایشان از موقعیت من بوده است.

یك نكته دیگر راجع به اهمیت خانواده در محیط كسب و كار نیز عرض كنم و آن این است كه معمولا  پس از فوت بنیانگذار شركت  یكی از مشكلاتی كه در این مجموعه ها رخ می دهد، مسئله تفاوت دیدگاه و تضاد منافع در خانواده­ است. شركت هایی كه بخت پذیرش اقتدار یكی از اعضای خانواده در نقش مدیریتی را داشتند امكان تداوم و توسعه فعالیت به صورت جمعی برایشان فراهم گردید و  بالعكس شركت هایی كه پس از فوت موسسانش با علت اختلاف وارثان با هم  با فاصله كمی  فروپاشیده اند. خانواده خلیلی بخت آن را داشت كه وحدت خانوادگی را پس از محمود خلیلی – كه در سال 1353 از دنیا رفت- حفظ نموده و انسجام فعالیت گروه بوتان بویژه در سال های پرتلاطم و بحران زای دهه 67-1357 حفظ شده و در برنامه های شركت برای تداوم حوزه فعالیتش اختلالی رخ ندهد.

سیاسی تاریخی

حدود پنجاه سال داشتم كه انقلاب به پیروزی رسید. انقلابی كه تاثیرات  عظیمی در ابعاد سیاسی و اجتماعی و اقتصادی داشت. انقلابیون به طور کلی،تحت تعلیم هایی قرار گرفتند که این آموزش ها تا حدودی از ادبیات چپ الهام می گرفت. علاوه براین، دیدگاه هایی که حزب توده ایران از شهریور 1320 تا وقوع انقلاب ترویج داده بود، جو نامساعدی را علیه کارآفرینی و سرمایه داری حاکم کرده بود ویک عامل دیگر، فقر عمومی مردم بود که در پایین بودن سرانهGDP نمود می یافت. مردم خود را با طبقه مرفه مقایسه می کردند و این مقایسه به تدریج به شکل گیری کینه توده مردم نسبت به سرمایه داران دامن زد .پیش از انقلاب تجمل گرایی در ایران رسوخ یافت وعامل مقایسه در ذهن ها بیش از همیشه رنگی تازه گرفت.

انقلاب ما انقلاب اسلامی بود ومکتب اقتصادی پس از انقلاب نیز کتاب”اقتصاد نا” بود و اساسا، سرمایه داری آن گونه که باید و شاید از سوی اقتصاد دانان آن دوران تجویز نمی شد. پس از انقلاب این تصور وجود داشت که سرمایه داران زمانه، مرتبط به خاندان پهلوی هستند و به تحکیم این رژیم کمک کرده اند. هرآینه ارتباطی و پیوندی میان سرمایه دار و رژیم پهلوی می یافتند، این رشته ارتباطی به مصادره منتهی می شد.

در اوایل انقلاب، خدمت امام مشرف شدیم ورفتار های ناخوشایند ان دوران با بخش خصوصی را عنوان کردیم و ایشان حمایت محض خود را از كارآفرینی اعلام کردند. من از ایشان پرسیدم که اگر نظر جنابعالی این است که ما واحد های صنعتی خود را به دولت تقدیم كنیم تا دستور حضرت عالی را رعایت کرده باشیم و البته به فیض اعتقادی هم دست یافته باشیم، ما حرفی نداریم. ایشان گفتند به هیچ وجه چنین چیزی نیست. مالکیت خصوصی در اسلام محترم شناخته می شود. و هرکس که رفتار خلافی را مرتکب شود، عوض خواهد شد که چنین هم شد. ما هم از سوی امام حمایت شدیم و هم از سوی مقام معظم رهبری در مورد قانون حفاظت از صنایع كه به دستور ایشان اجرای آن متوقف شد.

در روزهای اول انقلاب و زمان بنی صدر  خاطرم هست اعتراضات كارگران  به  بوتان هم رسیده بود. كارگران به انبار بزرگ شركت در تهران آمده بودند و تصمیم گرفته بودند كه  پول گازی را كه فروخته بودند به شركت ندهند  و حاضر به گفتگو هم نبودند اما با توجه به رابط خوبی كه من با كارگرها داشتم و در شرایطی كه بعضی از آنان مسلح بودند با آنان حرف زدم و در نهایت گفتم  عزیزان صحبت های مرا شنیدید حالا اگر مایلید كه من نباشم ، كلید اینجا را به آقای بنی صدر می دهم و می روم . دسته جمعی گفتند محسن خان خودت را می خواهیم  و از طریق گفتگو با آنان توانستم اوضاع را آرام كنم.

 البته پرونده های عدیده ای نیز  شركت بوتان  در دادگاه انقلاب تشکیل شد که وقت بسیارزیادی را از من گرفت تااینکه سرانجام تبرئه شدم . دائما  برای ادای توضیحات راجع به مسائل ساختگی چون وابستگی به دربار، عدم پرداخت وجوهات شرعیه، فرار از پرداخت مالیات به دلیل زیان ده بودن و سهام غائبین همراه با موارد بی پایه و اساس دیگری چون عدم رعایت نرخ فروش گاز مایع از سوی­مدیران و رانندگان، كمبود عرضه و گاز برگشتی و باقیمانده در ته سیلندر, اخذ وجه برای تعویض سیلندر و … … صدها مرتبه به دادگاه احضار شدم.

در واقع مدت­های زیادی از وقت من و مدیران مناطق بوتان را برای مراجعات مكرر به دادگاه ، بازجویی ، صرف می شد . همچنین در مواردی صدور احكامی مثل پرداخت جریمه نقدی، حكم به زندانی شدنم به مدت 15 روز (در خوزستان) شلاق، تبعید و زندان و نهایتا صدور منع قرار پیگرد، تبرئه شركت و…من از این نگرش که مصادره، یکی از پدیده های انقلاب می تواند باشد، راضی نبودم اما این اتفاق را طبیعی می دانستم .

ما برای آن که بتوانیم، سرپا بمانیم، خانه های شخصی خود را فروختیم و صرف پرداخت حقوق کارگران کردیم . من تصورمی کنم که شاید حدود 13 ملک مسکونی، توسط شرکای مجموعه تولیدی ما، برای سرپا نگاهداشتن شرکت فروخته شد. ما مجموعه  را سرپا نگاه داشتیم چرا که می دانستیم این وضعیت گذراست.ودراین مدت به تلاش های حقوقی برای مقابله با احکام دادگاه انقلاب ادامه دادیم.فکرمی کنم 254 بار در دادگاه شرکت کردم تا توانستم استقلال كامل را به  شرکت باز گردانم . البته مختومه شدن پرونده  پس از 26سال در  سال 1382 واقع گردید. در اینجا باید از معاضدت فراوان برادران و خواهر  عزیز و گرامی و همكاران وفادار و بزرگوارم در پیمودن این مسیر دشوار و سخت یاد و عرض سپاسی نمایم.

 بـه خاطـر دارم در آن سالهـای آمد و رفت به دادگاه در مطلبـی به نام « تنهایی » نوشتم : « راه خانه ما سخت است. آنجا جای درنگ نیست ، مهمانان ما هم که بنام رنج ، ترس ، غم و فراق و شکایت بودند خسته شدند و رفتند. ما یاوران بی نام و نشانیم ما یار بی کسانیم. به چشم کس نمی آئیم ». در آن روزها و روزگار سخت ، مفهوم « امید » بیش از هر زمان دیگر در من شکفت.

به هر حال  به گمانم مقاومت و مقابله  اینجانب  در مواجهه با مسائل دادگاه انقلاب و  صبر و تحمل و پایداری در جهت احقاق حق و جســـتجوی راه حل های مختلف جهت حل مساله و جلوگیری از مصادره شدن شركت توانست سرانجام “مصادره” به “مصالحه”  تبدیل كند و قبول رای ناعادلانه دادگاه و پرداخت جریمه­گزاف، آن هم در اوج بحران­های نقدینگی در سالهای زیان ده بودن شركت از طریق فروش اموال شخصی خود و خانواده، كه با انگیزه ممانعت از متلاشی شدن شركت و جلوگیری از ضایعه توزیع گاز مایع در كشور و ایجاد مشكل برای بیش از 5/4 میلیون خانوار و دو هزار نیروی كار، نمونه های عملی و آشكار از  اعتقاد اینجانب به لطف خدا و ایمان به راه خدمتگزاری است  . به گمانم یك فرد انساندوست و معتقد به اصالت  میهن باید  از منافع و مصالح خود به نفع جامعه بگذرد و بداند كه برای توفیق، راهی جز تلاش و مجاهدت و مقاومت در مقابل مسائل و سختی ها وجود ندارد.

انقلاب اسلامی با گذشت زمان تجارب بیشتری به دست می آورد و رفتاری متعادل تر نسبت به ملی کردن ها از خود نشان داد؛ تا آنجا که فعالان اقتصادی که علاقمند به فعالیت در کشور بودند در محاکمات و دادگاه ها از خود دفاع می کردند و فعالیت بسیط و گسترده ای را علیه قانون حفاظت ترتیب دادند و توانستند بخش خصوصی را آن طور که باید و شاید مورد حمایت قرار دهند.من نمی توانم یادی و عرض سپاس و قدرشناسی از  ارزش کار اتاق ایران و بخصوص تلاش های هیات رئیسه  آن به راهبری مهندس خاموشی و همانطوریكه عرض كردم  حمایت های بی دریغ مقام معظم رهبری در متوقف کردن این روند ننمایم.

با وقوع جنگ تحمیلی و تخریب بخشی از تاسیسات بوتان بر اثر بمباران خرمشهر و اهواز، و نیز محدودیت های ارزی، خروج نیروی انسانی ماهر، عدم همكاری شركت های بزرگ صــــاحب تكنولوژی خارجی و…مواجه بودیم اما بر اساس اصول و معیارهای اخلاقی و دینی و ملی و حرفه ای با انسجام و همدلی خدمت رسانی به جبهه های جنگ را انجام می دادیم و حتی در بمباران بسیاری از وسایل و امكانات خود را از دست دادیم اما توانستیم خود را حفظ و در خدمت جبهه و جنگ و دفاع جانانه دلاور مردان كشورمان باشیم.

 هنگامی كه در تامین گاز مایع با مشكل مواجه بودیم  با یاری صمیمانه شركت ملی گاز ایران اقدام به ایجاد ترمینال ذخیره سازی 8000 تنی در بندر شهید رجایی كردیم و كمبود گاز خود را از دوبی وارد و به اقصی نقاط كشور به خصوص به جبهه های جنگ حمل می كردیم و با برنامه ریزی و عشق و علاقه و فداكاری ناوگان حمل خود را در پالایشگاههایی كه از حملات دوران جنگ تحمیلی در امان ماندند یا تاسیسات بازسازی شده مستقر و نیازهای كشور را تامین می كردیم و به سبب این تلاش ها بیش از 40 تقدیر نامه از ارگان ها و نهادهای انقلابی و دستگاههای دولتی دریافت كرده ایم.

عمومی

همانطوریكه در پاسخ سوالات قبلی عرض كردم تمام وقت من مصروف خدمت به میهن و مردم از طرق فعالیت های حرفه ای و تشكل گرایی است لذا كمتر وقت فراغتی می ماند كه صرف امور دیگر نمایم. در جوانی اسكی و كوهنوردی می كردم و موسیقی اصیل گوش می دادم و البته هنوز هم به این موسیقی بسیار علاقمندم. مطالعاتم عمدتا در حوزه اقتصاد و اقتصاد صنعتی و بعضا كتب تاریخی و روز می باشد.

به سبب موقعیت شغلی بسیار سفر رفته ام . شاید از جالب ترین خاطرات سفرم ، مشاهداتم از سفر به آلمان بعد از جنگ در سال 1954 است و اینكه مردم این كشور چگونه در پی ساختن خرابی های عظیم  میهن شان بودند.

خاطره جالب دیگرم در سفر به آمریكا برای تحقیق راجع به استفاده از گاز مایع بود و اینكه چقدر رفتار مهرآمیزی از سوی سازندگان صنعتی مرتبط با این فعالیت و تشكل های مرتبط با آنان نسبت به ما ابراز می شد. در همان سفرها از وسعت بیكران كتابخانها و رسانه ها در این كشور به شگفتی در آمدم.

همواره آرزو داشتم كه حافظه بهتری می داشتم تا می توانستم آثار بزرگان ادب فارسی همچون فردوسی و سعدی و حافظ را خوانده و درك نمایم تا انسان عارف و بهتری باشم. چرا كه فكر می كنم از طریق آشنایی با این قلل فكر و احساس بشری می توانیم بهتر همنوعان مان را درك كنیم و حس زیبا تری به جهان داشته و عاشقانه تر به جهان بنگریم ؛

 روح پدرم شاد كه فرمود به استاد / فرزند مرا عشق بیاموزید و دیگر هیچ.

بزرگترین حسرتم آن است كه همیشه آرزو داشتم كه كشورم صنعتی شود و مردم از رفاه مناسب برخوردار باشند ولی اكنون در سن 90 سالگی با این آرزوی طلایی خود فاصله دارم  فلذا از این بابت در این سالهای سالخوردگی  حسرت می خورم:

 مبادا كه در دهر دیر ایستی / مصیبت بود ، پیری و نیستی

  اما همچنان بدنبال این  آرزو و رفاه و رستگاری مردم میهن ام و استقرار دمكراسی هستم. مهمترین نگرانی من جنگ و خرابی و فقر و بیكاری جوانان است ؛  در واقع بدترین خاطراتم مربوط به زمان‌هایی است كه با بیكاری جوانان عزیز میهن مواجه شده و اخباری از كاهش رشد اقتصادی كشور یا افزایش ركود و تورم شنیده‌ام یا می‌شنوم  و بالطبع بهترین خاطرات و لحظات زندگی‌ام هم به زمان‌هایی مربوط است كه از فعالیت، رونق تولید و افزایش سرمایه‌گذاری‌ها و فراهم شدن كار برای آحاد مملكت و به خصوص جوانان بااستعداد میهن عزیزم آگاه شده‌ام و می‌شوم.اینكه جوانان  را ذكر كردم به واسطه آن است كه آینده متعلق به آنان است و اینان كسانی اند كه می توانند آرزوهای برآورده نشده ما را برای تداوم  رستگاری میهن مان جامه عمل بپوشانند . اما در اینجا توصیه ای هم خدمت این عزیزان عرض كنم كه از آنجاییكه هستی ما مدیون میهن مان است می بایست در آبادانی و توسعه و پیشرفت و آزادی  و دمكراسی در آن بالاترین تلاش متصور را مبذول داریم و در مقابل میهن بسیار مسئولیت پذیر باشیم و مطمئن باشیم كه نتیجه آن متوجه خود و خانواده و هم میهن مان و لبخندهای آنان متجلی و قدردان تلاش های ما خواهند بود.

حرف آخر

من  نیز اسبی از  ارابه  توسعه اقتصاد صنعتی  ایران بوده و  هستم و به این افتخار می‌کنم. اگر بخواهم ادعا كنم كه یك رفرماتور هستم، ادعای غیر واردی است. اما من اهدافی را تعقیب كرده‌ام كه درصد قابل ملاحظه‌ای از این اهداف به نتیجه رسیده است روزی که بعد از اتمام تحصیلاتم پا به حوزه صنعت گذاشتم سهم بخش صنعت در تولید ناخالص داخلی ۰.۸ درصد بود اما امروز  سهم صنعت در سالهایی حتی به 20 و  ۲۲ درصد GDPهم رسیده است. در این مقطع سنی از  خدماتی كه انجام داده ام ،  رضایت دارم.

در بدایت  انقلاب ما مانیفستی با عنوان «مختصات روانی – شخصیتی انسان صنعتی» تدوین کردیم که مفاهیم فراوانی در آن نهفته بود. ما به‌اندازه کافی دانشگاه داریم که برای کشور صنعتگر تربیت کند ولی تا بحال با آموزش هایی که رفتار صنعتی را تدوین کرده باشد، برخورد نکرده ام. معتقدم که آموزش باعث تغییر رفتار و بدون شک عنایت به خود رفتار سبب توسعه و ترقی می شود. هرقدر که انسان ها فرهیخته تر، عالمتر و کارآزموده تر باشند رفتار بهتری هم خواهند داشت كه رفتار بهتر است که ما را به سوی تعالی سیر می دهد. چنانكه یكی از استادان گرانقدر من و جمع بزرگی از همكارانم در این حوزه مرحوم  علی اسدی و همسر  محترم ایشان  سركار خانم خوارزمی بوده اند كه بسیار به ما آموختند و از  دانش و منش این عزیزان بسیار یاد گرفتیم.

کاش می شد مانیفست بخش خصوصی را با محوریت مهربانی و خردورزی می نوشتیم. روش من در کسب و کار و در زندگی مداراجویی و مهربانی بوده و هست. من به همه آدم ها احترام می گذارم. من به همه دولتمردان خادم به میهن احترام می گذارم و دست آنها را می بوسم و این کار من برخی دوستان را خشمگین می کند اما من مهربانی با دولتمردان  و قانونگذاران  میهن دوست را یکی از پایه های استوار مانیفست بخش خصوصی می دانم.

   “رهی پیشم آور كه فرجام كار   تو خشنود باشی و ما رستگار”

 در انتها بعرض می رسد كه از مشكلات زمانه ، درد دل هایی نیز داشته ام كه  دو مورد از آنها را تحت عنوان    ” اگر می خواهی آسوده روم  باید بدانم كه به راهت می روی ”  و  ” كار ، كار ” تقدیم می نمایم تا در صورت تمایل در كنار مجموعه پرسش و پاسخ ها مورد بهره برداری قرار گیرند.

 از لطف و محبت شما یاران و همراهان و سروران گرامی و عزیز  بسیار سپاسگزارم.

 محسن خلیلی

۹۸/۵/۲۳

5 1 رای
رأی شما به این نوشته
اشتراک گذاری
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
نمایش تمامی نظرات